خاصیت چنین پیروزیهایی، بیش از ارزش واقعیاش، وجه انتقامآلود آن است، آنچه دو شب پیش آدمها را به خیابان آورد، بیش از صعود به فینال آسیا، انتقامی بود که نه فقط از لابی سعودیها و صحنهآرایی شبههآلود ایافسی که انگار از همه ناملایمات و اتفاقات ناخوشایند این روزها گرفتیم. ما به این پیروزی احتیاج داشتیم، مثل فرصتی برای تمدید نفس پس از یک زیرابی طولانی. ما به این مدل تجدید قوا، نه فقط در فوتبال که در عرصههای سیاسی و اجتماعی هم عادت داریم. این را یاد گرفتهایم که در اوج دشواری، در میانه تلخی و عسرت، درست وقتی که همه امیدها رو به ناامیدی میرود، از کوچکترین روزنهها، نوری به شعاع خورشید روی سیاهیهای دور و برمان بیندازیم.
در این کنشهای هوشمندانه جمعی -چه در وجه سلبی آن که نمونهاش با خشم مردم از محرومیت آلکثیر نمود یافت و چه در وجه ایجابیاش که در جشن و پایکوبی مجازی و خیابانی پس از بازی پرسپولیس اتفاق افتاد- یک علامت اجتماعی مهم نیز هست و آن زنده بودن مفهوم «مردم» است. عاقلها میفهمند، کشوری که از این سطح از کنشگری مردم برخوردار است، شبیه هیچ کشور دیگری در این منطقه نیست. آنهایی که به هوای سرخوردگی مردم از اتفاقات گذشته، روی انفعال آنها در ماجراهای آینده حساب کردهاند، قمار خطرناکی میکنند. باید وجود «مردم» را در این کشور به رسمیت شناخت و به اراده آنها احترام گذاشت.
پ.ن: این یادداشت روز 14 مهر ماه در روزنامه همشهری منتشر شد.
محمد مُرسی که در مصر از قدرت کنار گذاشته شد، بشار اسد ماوقع را نقطه سرنگونی اسلام سیاسی دانست و گفت: هر کسی هر کجای دنیا از دین استفاده سیاسی کند، لاجرم سقوط میکند. نسبت چنین اندیشهای با گفتمان سیاسی جمهوری اسلامی، روشنتر از آن است که احتیاج به توضیح اضافه باشد. باورمندی عمیق به سکولاریسم البته تنها نقطه افتراقِ بشار اسد با ایران نیست و میتوان موارد مهم دیگر از جمله مذهب و سبک زندگی او را به فهرست افتراقات افزود. با این حال، ایران با تمام قوا از اسد حمایت میکند. اگر زود قضاوت نکردهاید، باید بگویم که این حمایت اتفاقا اقدام کاملا درستی است، اگر با عینک منافع ایران تحولات منطقه را رصد کنید.
دیگر حامی پروپاقرص بشار اسد، فدراسیون روسیه است که در ماههای اخیر اگرچه برای او سنگ تمام گذاشته است اما احتمالا شما هم از سکنات و وجناتش، احساس کردهاید که در ازای جلوگیری از افتادن فرمانِ سوریه به دست غرب، بعید نیست از حفظ شخص بشار اسد، صرف نظر کند. در صف دشمنان هم کیست که نداند، عربستان، ترکیه، آمریکا و سایرین بیش از اینکه با شخص بشار اسد یا شیوه حکمرانی او مشکل داشته باشند، میخواهند قلمرو جبهه مقاومت را محدود کنند و حوزه نفوذ سنتی سوریه را از چنگ ایران در بیاورند.
میبینید، موقعیت غریب و البته غمانگیزی است، ایستادن در میانه دوستان و دشمنانی که نه اولیها تو را به خاطر خودت میخواهند و نه دومیها با تو به خاطر خودت دشمنی میکنند.