در جایی که هر روزش به اندازه ماه و سال کشورهای دیگر خبر درجه یک دارد، جمعبندی نوشتن برای خبرهای یک ماه کار سادهای نیست. با این حال یک شاخصه مهم زندگی در چنین تاریخ و جغرافیایی هم این است که خیلی از رویدادهای عجیب و غریب- که هر جای دیگری ممکن است چهارستون جامعه را بلرزاند - از فرط تکرار یا بروز رویدادهای دیگری که ارزش خبری بالاتری دارند، اساسا دیگر خبر محسوب نمیشوند. کرونا را درنظر بگیرید؛ با معیارهای کلاسیک ژورنالیستی، ماجرایی که طی 17ماه گذشته مستمرا در پسزمینه زیست آدمها در جریان بوده، نمیتواند خبر تلقی شود. نهتنها کرونا که برای ما حتی فراز و فرودها و موجهای این همهگیری هم دیگر خبر محسوب نمیشود. پاندمی کرونا این روزها برای ما خلاصه شده در یک اینفوگرافیک آشنای آبیرنگ و چند عدد که هر روز در صفحه تلویزیون ظاهر میشود و بعد میرود تا فردا که دوباره برگردد. عددها و نمودارهایی که عملا نه توجهی را بر میانگیزد و نه هیچ مسئولی را مضطرب میکند. همه اینها اما باعث نمیشود که نگوییم در تیرماه وارد پیک پنجم کرونا شدیم، آن هم در شرایطی که هنوز از پیک چهارم خارج نشده بودیم. پیک چهارم اگر از سمت غرب آمده بود و ریخت و قیافهاش انگلیسی بود، پیک پنجم سوغاتی شبهقاره بود که از مرز شرقی وارد کشور شد و چنانکه میدانید اول از همه مردم محروم سیستان و بلوچستان را گرفتار کرد.
در تیرماه اگرچه همچنان جانهای عزیزی در سراسر ایران در اثر کرونا از دست رفت اما در روند واکسیناسیون تفاوت چندانی حاصل نشد؛ در عوض ولی تا دلتان بخواهد وعده و وعید شنیدیم، وعده و وعیدهایی که اگر ژاپن بود میشد از آن برق تولید کرد؛ از تزریق روزانه 500تا 700هزار نفر دوز واکسن به مردم گرفته -که در بهترین رکورد بهزحمت به 200هزار رسید- تا عددهای عجیب و غریب درباره واردات یا تولید واکسن که اگر به حقیقت میپیوست دغدغه اصلی کشور امروز نه تزریق واکسن، که احتمالا جستن مکان مناسبی برای نگهداری از این همه واکسن میبود. در روزهایی که اروپاییها گوش تا گوش در ورزشگاهها نشستند و بازیهای زیبای یورو و البته قهرمانی دراماتیک آتزوریهای دوستداشتنی را تماشا کردند، ما در صفهای طولانی ورود به ارمنستان برای تزریق واکسن دیده شدیم و این تصاویر باعث خجالت هیچ مسئولی نشد.
نه فقط صفهای مرز «نوردوز» و خیابانخوابی برخی هموطنانمان در گوشه و کنار «ایروان» که حتی تصاویر هزار و یک مشکل بهوجود آمده از قطع برق، ازجمله خاموشی آیسییوی یک بیمارستان هم باعث نشد که کسی خجالت بکشد. تیرماه را از دیرباز در فرهنگ عامه ایرانیان، به گرما و آفتاب سوزانش میشناسند، چنانکه سعدی علیهالرحمه هشت قرن پیش سروده «عمر ما برف است و آفتاب تموز...»؛ این را ظاهرا همه میدانند جز آنهایی که باید افزایش مصرف برق بهدلیل گرمای این ماه را پیشبینی میکردند و البته بیتکوینرهای از خدا بیخبری که تحت هیچ شرایطی حاضر نیستند دوشاخه آن ماینرهای لعنتی را از پریزهای تقریبا مفت برق شهر بکشند. در روزهای جولان کرونا و تنگنای معیشت و تحریم و هزار بدبختی دیگر، در تیرماه، قطعی برق قوز بالاقوز شد و حسابی مردم را اذیت کرد. پیامد قطعی برق البته فقط عرقریزان ناشی از خاموشی کولرها نبود؛ قطعی برق بعضا منجر به خاموشی آنتنهای تلفن همراه و قطعی اینترنت هم میشد که بسیار طاقتسوز بود، خصوصا برای جماعتی که امتحان داشتند. با این همه قطعی برق با برخی راهکارهای موقتی مدیریت شد، ازجمله اینکه گفتند برای ممانعت از خاموشی در خانهها، برق صنایع بزرگ ازجمله سیمان و فولاد را قطع خواهند کرد. طنز تلخ اینکه چند روز بعد از این ماجرا هم معلوم شد، با کاهش تولید سیمان و فولاد، این دو محصول و مشتقاتشان در کشور کمیاب شده که خب کمیابی هم که معمولا به افزایش قیمت میانجامد؛ از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود....
با تمام این اوصاف دلایل متعددی بهعنوان عامل کمبود برق به مردم معرفی شد. یکی از این دلایل، تحریمهای خارجی بود که به زعم دولت روند نوسازی نیروگاهها و توسعه صنعت برق را کند کرده است. تحریمهایی که احتمالا در جریان هستید که در چندماه گذشته مذاکراتی برای برچیده شدنشان در جریان بود اما در تیرماه معلوم شد همهچیز باید تا زمان استقرار دولت و تیم سیاست خارجی جدید معلق و متوقف شود. دولت جدید و ترکیب آن، موضوع بسیاری از گمانهزنیها در فضای عمومی و رسانهای کشور بود. در ماهی که هر کسی فهرستی از گزینهها بعلاوه خودش را بهعنوان نامزدهای وزارت در دولت جدید منتشر میکرد، رئیسی از مردم خواست مدیران مدنظر خود را در یک سایت به او معرفی کنند و البته از خبرهای درگوشی معلوم شد، بدون آن سامانه هم بعضی گزینهها حضورشان در دولت قطعی شده است.
این همه اشتیاق برای تکیه زدن به کرسی دولتمردی را در حالی شاهدیم که میدانیم، دولت آینده قرار است در شرایط بسیار سختی ایران را اداره کنند. در شرایطی که کرونا همچنان میتازد، تحریمها برقرار است و مشکلات مزمن اقتصادی، به شکل بیسابقهای به شکاف طبقاتی دامن زده است. یکی از خبرهای مهم تیرماه گزارش نشریه معتبر فوربس بود که از رشد انفجاری میلیونرهای ایرانی در سایه تحریم و کرونا خبر داد و نوشت شمار افراد پردرآمد ایران در سال گذشته ۲۱ درصد رشد داشته و از این نظر به رتبه اول خاورمیانه رسیدهایم. جالب اینکه فوربس گفته بخش اعظمی از ثروتمندان ایرانی در رمزارزها سرمایهگذاری کردهاند. در یک تحقیق دانشگاه کمبریج هم معلوم شده که ایران رتبه پنجم را در کامپیوترهای متصل به شبکه جهانی بیتکوین در اختیار دارد. حالا اشاره به اینکه استخراج رمزارزها یکی از دلایل قطع برق – که به بالاتر به آن اشاره شد- است، ممکن است تلاش برای روایتگری دورانی و قر و کرشمههای زاید قلم تعبیر شود اما واقعیت این است که این دنیای تودرتو و ارتباطات پیدا و پنهان رویدادها، دیگر خاصیت زندگی در این تاریخ و جغرافیاست؛ کرونای دلتا اگر در ایران قربانی میگیرد، یک ریشه آن مربوط به ورودهای غیرقانونی از مرزهای شرقی است؛ افزایش ورود مهاجران غیرقانونی هم در اتفاقات مختلف آن سوی مرز، ازجمله پیشرویهای طالبان در همسایه شرقی ریشه دارد. جولان طالبها با خروج ناگهانی آمریکاییها از افغانستان بیارتباط نیست و آمریکا هم که منشأ هزار و یک مشکل ازجمله تحریمهای اقتصادی ماست. رد پای تحریم هم که میدانید، تقریبا همه جای زندگی ما هست. میبینید؟ همهچیز به هم ربط دارد!
پ.ن: این یادداشت، در 29 تیرماه 1400 در صفحات درنگ روزنامه همشهری منتشر شده است.