بررسی تابآوری جامعه ایرانی در برابر بحران کرونا، در گفتوگو با مقصود فراستخواه، جامعهشناس
عباس رضایی ثمرین، روزنامهنگار- در تحلیل دلالتها و پیامدهای جامعهشناختی بحران کرونا، «تابآوری اجتماعی» یک مولفه کلیدی است. گرایش به این مفهوم در محافل دانشگاهی جهان، در سالهای گذشته و با ازدیاد موقعیتهای بحرانی، پیوسته رو به افزایش بوده است. محققان، تابآوری اجتماعی را با سهمشخصه ظرفیت سازگاری، ظرفیت مقابلهای و ظرفیت تحولآفرینی تعریف کردهاند. به این معنا که هر جامعهای متناسب با میزان برخورداری از این سهظرفیت، تابآوری بیشتر یا کمتری در مقابل مسائل و بحرانها خواهد داشت. در تعاریف عرفی نیز هر سیستم اجتماعی، درصورتی تابآور تلقی میشود که بتواند در مقابل مخاطرات و بحرانها از خود مقاومت نشان داده و با حفظ کارکرد و هویت، خود را با شرایط جدید انطباق دهد. با این مقدمه، روشن است که در تحلیل مواجهه جامعه ایرانی با بحران دامنگیر کرونا، ظرفیت تابآوری جامعه، یک عنصر تعیینکننده است. در ادامه سلسله گفتوگوهای روزنامه همشهری با موضوع پیامدهای جامعهشناختی بحران کرونا، اینبار با موضوع مشخص تابآوری اجتماعی، پای حرفهای مقصود فراستخواه، جامعهشناس و استاد دانشگاه نشستیم. فراستخواه که دل پردردی از برخی کژفهمیها و سوءتفاهمها نسبت به موضوع تابآوری داشت، در این گفتوگو تلاش کرد گردوغبارِ ناشی از استفاده غیرعلمی و بعضا سیاستزده مفهوم «تابآوری» را از روی آن بزداید و البته برای پیشگیری از این رویکرد، مفهوم بدیلی به نام «توانآوری» را جایگزین آن کند. بهزعم فراستخواه جامعه ایرانی بهدلیل زیستن در چهارراه حوادث و از سرگذراندن تاریخ طویلی از بحرانها و محنتها، امروز آبدیده شده اما این نباید این تلقی نادرست را ایجاد کند که جامعه تحت هر شرایطی و در مواجهه با هرگونه بحرانی تابآوری خواهد داشت. این جامعهشناس که پیش از این کتاب پرمخاطب «ما ایرانیان» را با موضوع زمینهکاوی تاریخی و اجتماعی خلقیات ایرانیان نوشته، انتساب تابآوری بهعنوان یک مشخصه ذاتی به جامعه ایرانی را رد کرد و در این گفتوگو بیش از همهچیز درباره وظایف حکمرانان و سیاستگذاران برای تقویت تابآوری اجتماعی سخن گفت.
طبق روایت رسمی، کرونا اسفند98 وارد کشور ما شد. دوماه قبل از ورود کرونا، ماجرای هواپیمای اوکراین را داشتیم که پیامدهای اجتماعی فراگیری داشت، قبلتر از آن اعتراضات آبان به وقوع پیوست که صدمه بزرگی به سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی وارد کرد. اگر همینطور روی خط زمان عقبتر برویم، در فروردین98 بحران عظیم سیل را در 27 استان کشور داشتیم و به موازات همه این بحرانها، ما از سال97 با تحریمهای بیسابقهای مواجه شدیم که عملاً دشوارترین سالهای اقتصادیِ پس از انقلاب را برای مردم ایران رقم زد؛ یعنی مواجهه ما با پاندمی کرونا بعد از سلسلهای از رویدادها و بحرانهای دشوار اتفاق افتاده و پرسش من برای آغاز گفتوگو این است که اگر برای هر جامعهای یک ظرفیت تابآوری قائل باشیم، بعد از 15ماه دستوپنجه نرمکردن با بحران کرونا و البته بحرانهای دیگری که ما پیش از کرونا با آنها دست بهگریبان بودهایم، هماکنون چقدر از این ظرفیت در جامعه ما باقی مانده است؟
من ابتدا لازم میدانم که از سیاق پرسش شما و دریچهای که وارد بحث شدید تشکر کنم. در بعضی گفتوگوها دوستان ابتدا بهساکن طوری از مفهوم «تابآوری» و برخی مفاهیم مشابه استفاده میکنند که سبب برخی کژفهمیها و سوءتفاهمات میشود. متأسفانه ما گاهی از مفاهیم بسیار بلند علمی و اصطلاحاتی که توسط ملتهای دنیا در افقهای مفهومی روشن استفاده میشود، بهدرستی استفاده نمیکنیم. بعضا مفاهیم را تصاحب و از معنا تهی میکنیم، یعنی نهتنها استفاده درستی نداریم، بلکه مصادره بهمطلوب هم میکنیم. یکی از مفاهیمی که اخیراً خیلی سر زبانها افتاده و سیاستگذاران و حکمرانان بهطور مکرر از آن استفاده میکنند، همین «تابآوری» است.موضوع بحث من «تاب آوری» بهمعنای علمی و دلالتهای جامعهشناختی آن است چون به هرحال تا وقتی مفهوم بدیلی نباشد، با وجود همه سوءاستفادهها، ما ناگزیریم استفاده کنیم...ببینید! بحث من استفاده نکردن از این مفهوم نیست، من خودم زودتر از خیلیها و در شرایطی که این مفهوم هنوز در کشور آنچنان شناخته نشده بود، با آن آشنا شدم و شاید از حدود 15-10سال پیش در کلاسها و نوشتههایم از آن برای توضیح و صورتبندی بسیاری از مسائل بهره بردم. اما بعدها واقعاً شگفتزده شدم از اینکه این مفهوم هم مثل خیلی از مفاهیم علمی دیگر به تسخیر عدهای درآمد و چنان آن را بیضابطه، بیرویه و غیرعلمی بهکار بردند که بهجای راهگشایی، منجر به انحراف و کژفهمی شد. ما این را در سنتهای خودمان هم داریم که گفته شده علم گاهی بهجای اینکه نور باشد، میتواند به حجاب اکبر تبدیل شود. وقتی ما بخواهیم از علم روز دنیا و مفاهیم مترقی آکادمیک استفاده ابزاری و مزورانه بکنیم، بهجای اینکه روشنیبخش باشد و منجر به کاهش مرارتها و رنجهای انسانها شود، خود به حجابی در مقابل حقیقت تبدیل میشود.بحث شما را اینطور میفهمم که معتقدید مفهوم «تابآوری» بهنوعی به یک ابزار برای توجیه ناکارآمدیها و کاستیها تبدیل شده، درست میگویم؟همینطور است. این مقدمه را به این دلیل گفتم که تحتتأثیر بحث شما قرار گرفتم و حس کردم دریچه ورود شما به مفهوم تابآوری، با رویکرد غالب آلوده به سوءتفاهم متفاوت است. اینکه گفتید بعد از آن همه اتفاق و بحران، بالاخره ظرفیت تابآوری در جامعه چقدر است؟ اتفاقا سؤال بسیار بسیار مهمی است. من گاهی احساس میکنم که ما تصوری از ملت داریم که هر قدر هم فشار افزایش یابد، میشود از تحمل و تابآوریشان سخن گفت. این رویکرد درستی نیست. مردم حق زندگیکردن و لذتبردن از آن را دارند. مردم شایسته شکوفایی، رونق، شادی و سعادت هستند، نه اینکه مدام با سیاستها و گفتارهای نادرست برای آنها که تاریخ طویلی از محنتها را از سر گذراندهاند، انواع و اقسام مشکلات را درست کنیم و بعد بگوییم خدا را شکر که تابآوری میکنند. اصلا چه لزومی دارد مرتب از تابآوری سخن بگوییم؟ بازهم تأکید میکنم، من این را بهعنوان کسی میگویم که در جامعه آکادمیک، یکی از نخستین نفراتی بوده که این مفهوم را استفاده کرده است. من نهتنها از مواجهه با مفاهیم جدید واهمه ندارم بلکه همواره از فهم مفاهیم جدید و استفاده درست از آنها استقبال کردهام. اما این روندی که امروز در جامعه ما در مواجهه با برخی مفاهیم علمی هست را تعرض به زبان میدانم.به چه معنا؟ یعنی کار ما از انواع تعدیات معمولی که داریم گذشته و به زبانِ دانش بشری و مفاهیم تعرض میکنیم. من نوعی خشونت نمادین را در مواجهه با این مفاهیم میبینم. زبان، خانه هستی است ولی ما آن را ویران کردهایم و خیلی از کلمات که بار معنایی و مفهومی معین دارند را بهسرعت داریم از معنا و محتوا تهی میکنیم. یکی از مصادیق بسیار دقیق و واضح این فرایند، حول همین مبحث «تابآوری» قابل مشاهده است. باید یک جایی در مقابل این روند غلط ایستاد. مردم ایران تاریخ پرسانحه طویلی را سپری کرده و البته دوام آوردهاند. این درست است ولی به این معنی نیست که مرتب برای مردم انواع گرفتاری و رنج را ایجاد کنیم و بعد بگوییم که تابآوری میکنند.حساسیت شما را میفهمم ولی فکر میکنم ما نمیتوانیم بهدلیل استفاده نادرست بخشی از سیاستگذاران، دست از این مفهوم بکشیم.قطعا. بحث من هم این نیست که بهدلیل استفاده نادرست دیگران، ما از مفاهیم دستبرداریم. میگویم باید در جایگاه درست خودش از آن استفاده کنیم. تابآوری به هر حال مولفههای مشخصی دارد و نمیتوان همینطور بیربط از آن استفاده کرد.درباره همین مولفهها حرف بزنیم...وقتی از تابآوری جامعه سخن میگویید، باید ببینید قبلا چقدر زیرساختهای لازم برای ارتقای تابآوری یا شرایط و ملزومات آن را فراهم کردهاید. مثلا یک مولفه مهم تابآوری، تفویض اختیار است. در سیستمهایی که در آنها تفویض اختیار وجود دارد، تابآوری بیشتر است. یعنی شما اگر در خانواده خودتان یا من در خانواده خودم، بخواهیم در مواجهه با مشکلات، تابآوری ایجاد کنیم، باید به سایر اعضای خانواده اختیار بدهیم. مثلا وقتی آتشسوزی اتفاق افتاد و ما نبودیم، آنها بتوانند ازعهده مهار آتشسوزی برآیند. هر سیستم و ساختار اجتماعی که در آن تفویض اختیار هست، تابآوری بالایی در مقابل بحرانها دارد. وقتی اختیار تنها دردست افراد یا گروههای خاصی نیست، معنایش این است که افراد بیشتری میتوانند خلاقیت داشته باشند و با چابکی در انواع مشکلات عکسالعمل نشان دهند.میتوانیم مشارکتپذیری سیستم را هم یکی از مؤلفههای تابآوری بدانیم؟ بله، مشارکت هم از مولفههای تابآوری است اما با تفویض اختیار فرق میکند. تفویض اختیار و مشارکتپذیری دو مؤلفه مجزا از هم هستند و قابل تقلیل بههم نیستند؛ یعنی نمیتوانیم تفویض را احاله به مشارکت کنیم. مشارکت یک بُعدِ دیگر از داستان است. وقتی شما ظرفیت مشارکت در جامعه ایجاد میکنید، درحقیقت اجازه میدهید کسانی که تمایل دارند، در امور مشارکت کنند. در تفویض اساساً اختیارسپاری میکنید، این فراتر از مشارکت بوده و با آن متفاوت است. ممکن است شما به من بگویید اگر شما مشارکت کنید ما میپذیریم، در عین حال اختیار و قدرت هم به من میدهید که اگر خواستم مشارکت کنم، با قدرت مشارکت کنم، اینجا ممکن است دومفهوم همدیگر را پوشش دهند اما بازهم نمیتوان این دو را یکی دانست. هرکدام یک بُعد از پیچیدگیهای جهان اجتماعی را توضیح میدهند. یک مولفه دیگر تابآوری، توزیع فرصتهاست؛ هرچه توزیعشدگی در جامعه بیشتر شود، جامعه تابآوری بالاتری پیدا میکند. ما کدامیک از این مولفهها را در کشورمان قبلا فراهم کردهایم؟پس میرسیم به همان نقطه ورود شما که وقتی این شرایط و ملزومات را نداریم، نباید مدام از تابآوری سخن بگوییم...بله، معتقدم که سیستمهای ما ویژگیهای لازم را برای اینکه بتوانند به تابآوری اجتماعی کمک کنند، یا کامل ندارد و یا اصلاً ندارند. همین مسئله تمرکز را ببینید؛ سالهاست از تمرکززدایی صحبت میکنیم اما چقدر موفق بودهایم؟ تمرکززدایی در کردار ما اینطور بوده که بهعنوان مثال صرفا وقتی پول لازم داشتیم سراغ آن رفتیم؛ به مردم گفتهایم پول بدهید درس بخوانید، یا به دانشگاه گفتهایم خودت پول در بیاور و از بودجه دولتی خبری نیست و موارد دیگری از این قبیل. این، یعنی «تمرکززدایی» هم صرفا لقلقه زبان ما بوده و عملا در این راستا گام برنداشتهایم. همین تمرکززدایی یکی از مولفههای تابآوری است. در سایر مولفههای تابآوری هم وضع بهتری نداریم. لذا من معتقدم ابعاد، مؤلفهها و الزامات تابآوری در جامعه ما بهطور مطلوب دیده نمیشود. اساساً سیاست و ساخت قدرت و حکمرانی بهنوعی است که کمتر به تابآوری کمک میکند و از قضا بعضا جلوی تابآوری را هم میگیرد.با توجه به حساسیتهایی که درباره استفاده از«تابآوری» دارید، مفهوم بدیلی را در این زمینه پیشنهاد میکنید؟من پیشنهاد میکنم در مقابل مفهوم تابآوری - بهدلیل غلطاندازشدن و کجفهمیهایی که حول آن ایجاد شده- مفهوم «توانآوری» را مطرح کنیم. این مفهوم برای تحلیل وضعیت جامعه ما کارآمدتر از مفهوم تابآوری است. استفاده از این مفهوم به این معناست که ما باید روی خط توانمندسازی باشیم؛ یعنی جامعه را در مقابل اتفاقات و بحرانها توانمند کنیم و بعد بهعنوان یک مولفه جامعهشناختی از این پارامتر در تحلیل وضعیت جامعه استفاده کنیم. این بهتر است از اینکه سیاستگذاران ما بدون اینکه کاری برای کمک به مردم انجام دهند، مدام از تابآوری آنها سخن بگویند. استفاده از مفهوم توانآوری بهطور ضمنی، وظیفه حمایتی و حاکمیتی سیاستگذاران را نیز مورد تأکید قرار میدهد.اگر بخواهیم در همین چارچوب مفهومی، درباره یکی از مصادیق صحبت کنیم، مثلا برای مواجهه با سیل یا زلزله، جامعه چگونه به تعبیر شما «توانآور» میشود؟ما گاهی این را فراموش میکنیم که حوادث طبیعی، برساخت اجتماعی هم دارد. زلزله صرفا یک رویداد زمینشناختی نیست، بلکه برساخت اجتماعی هم دارد. زلزله براساس اینکه در کدام کشور با کدام سیاستها و سیستمها رخ میدهد، پیامدهای کاملا متفاوتی بهوجود میآورد؛ مثلا وقتی زلزله در ژاپن رخ میدهد، ساخت اجتماعی کاملا متفاوتی ایجاد میکند نسبتبه اتفاق مشابه مثلا در کرمانشاه. جامعهای که در آن فرسایش سرمایههای اجتماعی وجود دارد، جامعهای که در آن همدلی، پیوند و مشارکت بر اثر سوءتدابیر و مشکلات ساختاری تضعیف شده است، حتما در اثر زلزله دچار یک مسئله اجتماعی مهیب میشود.و میتوان گفت که توانآور نیست...بله، خب ما چه اقدامی برای توانآوری در این زمینه کردهایم؟ کدام پیشبینی دوراندیشانه را درباره سازههای شهری داشتیم؟ چقدر به نهادهای مدنی اجازه مشارکت دادیم؟ در بوروکراسی اداری ما، چقدر شایستهگرایی وجود دارد؟ سازمانی که مسئول زلزله است، هم باید پیش از وقوع به آن فکر کند و هم حین وقوع و هم بعد از وقوع. ما در هر سه مرحله ضعفهایی داریم که سبب میشود زلزله برای ما هزینههای بسیار بالایی داشته باشد. بحث مفصلی است که پرداختن به آن مجال مجزای دیگری را میطلبد.به موضوع کرونا برگردیم، شما در ابتدای بروز بحران کرونا ایدهای را مطرح و در آن از ضرایبی صحبت کرده بودید که هرجامعه بستهبه میزان برخورداری از آنها، میتواند عملکرد متفاوتی در مواجهه با کرونا داشته باشد. تابآوری اجتماعی را هم میتوانیم در این منظومه یکی از ضرایب مؤثر قلمداد کنیم؟ بله حتما همینطور است. تابآوری جامعه یکی از فاکتورهای مؤثر در نوع مواجهه با کروناست اما عرض کردم برای ارتقای تابآوری ملزومات و سیاستهایی مورد نیاز است که در کشور ما از آنها غفلت شده است. نهتنها از ملزومات تابآوری غفلت شده و به این ترتیب در راستای تضعیف آن گام برداشته شده، بلکه تلاش میکنند با استفاده غلطانداز این مفهوم، سایر مشکلات و کاستیها را هم بهنوعی بپوشانند. بهعنوان مثال ما در پروژههای تولید واکسن وارد همکاریهای بینالمللی نشدیم؛ آنطور که باید برای خرید واکسن از خود جدیت نشان ندادیم. زمان طلایی برای همکاری با واکسنسازهای معتبر جهان را از دست دادیم و متأسفانه در رایزنیهای معطوف به خرید هم تعلل داشتیم. موارد متعدد دیگری هم باید انجام میدادیم و انجام ندادیم، یکی دیگر از مهمترین موارد، غفلت از مدیریت تخصصی در مواجهه با بحران کرونا بود...ولی برخی کارشناسان معتقدند که بحران کرونا اتفاقا از معدود مواردی است که مدیریت آن برعهده متخصصها بوده و با محوریت وزارت بهداشت انجام شده است.اینطور فکر نمیکنم. صورت ظاهری امور برای ما موضوعیت ندارد، داریم درباره ماهیت آنها صحبت میکنیم. ما یک روز باید بپذیریم که حکمروایی اساسا یک عمل فنی، عرفی و عقلانی است. ما برای حکمروایی باید مصلحت عموم و نتایج عقلانیت اجتماعی را درنظر بگیریم. در مسئله کرونا، مدیریت تخصصی و رویکرد فنی، حتی ذیل دستگاههای اجرایی ما که در این حیطه مسئولیت دارند هم دیده نمیشود، حالا سایر دستگاهها به کنار؛ یعنی به بدنه کارشناسی اختیارات لازم و قدرت داده نشده است. ملتی میتواند در مقابل کووید-19 تابآوری بالایی داشته باشد که قدرت بیشتری در مواجهه با این بحران داشته باشد. یکی از قدرتها تخصص است. یعنی اگر به کارشناسان و خبرگان متخصص این قدرت را دادیم که در فرایند مدیریت بحران دخیل باشند و از قدرت علمی آنها استفاده کردیم، توان مواجهه بهتری با مشکل خواهیم داشت.این در حالی است که ما با ورود به مباحث متشنج، عمل فنی مدیریت کرونا را سیاسی کردیم. یعنی شاهد بودیم که امر سیاسی بر امر اجتماعی سیطره پیدا کرد. ما برای مقابله با کرونا نیاز به سیاست بهمعنای خطمشی داریم، اما در کشور ما امر سیاسی بر سیاست تفوق دارد. اگر بخواهم تعبیر انگلیسیاش را بگویم، politics بر policy غلبه دارد. این یعنی تشنجها و منازعات و کشاکشهای سیاسی نمیگذارد ما بهطور کارشناسانه و براساس تحقیقات آزاد و مستقل و براساس تجربههای بینالمللی با مسائل مواجه شویم. با چنین رویکردی بدیهی است که ما دچار هزینههای بسیار گزافی خواهیم شد. همین مسائل است که سبب شده، حتی کشورهایی که نوعا برخوردار محسوب نمیشوند، کارنامه بهتری از ما در مواجهه با کرونا به ثبت رساندهاند.مشارکت نهادهای مدنی در سیستم مدیریت جامعه و اساسا مشارکتپذیری سیستم چقدر در ارتقای تابآوری اجتماعی مؤثر است؟اگر میخواهیم تابآوری جامعه بالا باشد باید اجازه بدهیم نهادهای مدنی در سیاستگذاری و اجرا مشارکت کنند. مشارکت نهادهای مدنی هم البته مستلزم این است که ویژگیهای دنیای مدنی را بپذیریم. یکی از ویژگیهای مهم جامعه مدنی این است که خاصیت پلورال (متکثر) دارد. این یعنی شما نمیتوانید بگویید من جامعه مدنی را میخواهم ولی فقط باید سیاستهای من را به رسمیت بشناسد یا فقط در چارچوبهایی که من تعیین میکنم حرکت کند. در جامعه مدنی ویژگیهای تکثر و استقلال وجود دارد و دولت اگر میخواهد دوست جامعه مدنی باشد و از مشارکت آن بهره ببرد، باید این ویژگیها را به رسمیت بشناسد نه اینکه صرفا بهعنوان متولی و تکلیف تعیینکن رفتار کند. دولت باید برای جامعه مدنی زمینهها را فراهم کند. اگر دوجامعه الف و ب وضعیت مشابهی از نظر شیوع کرونا داشته باشند، حتما جامعه الف که در آن از ظرفیتهای اجتماعی، غیردولتی، مدنی و منطقهای بیشتر استفاده میشود، قدرت مانور بیشتری در مقابله با بحران خواهد داشت. در مطالب شما، من به یک نگاه تاریخی هم برخوردم که از ظرفیت دیرین ایرانیان در مواجهه با بحرانها سخن گفته بودید و کمکی که این ظرفیت میتواند در عبور از بحران کرونا به جامعه ما کند. اگر با اغماض این پتانسیل را ظرفیت تابآوری تاریخی تعریف کنیم، ریشه آن در چیست؟ آشنابودگی با رنج و سختی، قدرت سازگاری یا قدرت مقابلهای؟ ملت ما در اثر زیستن در رنج آبدیده شده است. جامعه ایران در طول تاریخ در چهارراه حوادث بوده است. چه از نظر جغرافیایی و چه از نظر سیاسی، جامعه ما واجد ویژگیهایی بوده که در طول تاریخ حوادث زیادی را تجربه کرده است. از یکسو بهدلیل قرارگرفتن در منطقه خشک و نیمهخشک، چالش آب همواره برای ایرانیان وجود داشته و از سوی دیگر معمولا با ساختارهای استبدادی مواجه بودهایم. همین مسئله به اعتقاد من منشأ منازعات و کشاکشها و جنگهای گوناگون و منجر به این شده که مردم به یک نوع توان سازگاری و حتی مقابله خلاق با بحرانها دست پیدا کنند. مثلا در مقابل جهان واقعی، پیشینیان ما جهان بدیلی به نام عرفان را ساختهاند تا بتوانند دشواریهای جهان زمخت و غیرقابل تحمل واقعیت را با این جهان بدیل تسلی بدهند.البته بعضیها برای همین روحیه کارکرد تخدیری قائلند؛ به این معنا که در بحرانهای مختلف ما بهجای بروز ظرفیتهای مقابلهای خلاقانه و معطوف به حل مشکل یا اصلاح امور، به سازگاری دست پیدا میکنیم و با مشکلات به همزیستی میرسیم. این را قبول دارید؟ خیر من تصور نمیکنم که بتوان چنین ویژگی ذاتی را به جامعه ایران نسبت داد. نمیدانم شما کتاب «ما ایرانیان» را ملاحظه کردهاید یا نه. من آنجا درباره جامعه ایران بحثهای خیلی مشخصی طرح کرده و درباره ویژگیهای آن سخن گفتهام. معتقد نیستم که بتوان چنین خصیصه ذاتباورانهای را به ملت ایران نسبت داد که مثلا ملت در طول تاریخ از ذات ثابتی برخوردار بوده و در مواجهه با مشکلات صرفا تلاش کرده به جای مقابله، سازگاری نشان دهد. در موقعیتهای مختلف، پاسخهای جامعه ایران متفاوت بوده است. گاهی ظرفیتهای مقابلهای بروز داده شده و گاهی شاهد سازگاری- بهمعنای خلاق آن- از سوی مردم بودهایم. با وجود تمام پیچوخمهای تاریخی، این را میتوانم بگویم که زیرپوست جامعه ما همیشه زندگی بوده و مردم هیچگاه از زیستن منصرف نشدهاند. این بهنظرم نشانه نوعی ظرفیت در جامعه ایرانی است. اساسا جامعه ایران یک طرح ناتمام و همچنان در حال ظهور است. این جامعه خیلی مواقعاتفاقا پاسخهای خلاقانه و مقابلهای هم داشته است. بهعنوان مثال در همین تاریخ معاصر، اگر بخواهیم جنبشهای استقلالطلبانه را بررسی کنیم، ما جنبش مشروطه را داشتیم که بسیار حرکت مهمی است. همینطور جنبش مدرنیته که در آن مدارس علمی و دانشگاهها ساخته شد. لذا اصلا معتقد نیستم که همه واکنشهای جامعه انفعالی بوده است. در مواجهه با این همه مشکل و محنت در طول تاریخ، جامعه انواع و اقسام تدابیر را اندیشیده تا بتواند از پس مسائل برآید. البته میپذیرم که گاهی پاسخ انفعالی هم داشته است که آنهم معتقدم از سر ناچاری بوده؛ یعنی اساسا امکان واکنش دیگری وجود نداشته است.یکی از گلایههایی که از سیستم مدیریت کرونا در کشور مطرح میشود این است که معماری این سیستم تکساحتی طراحی شده یا اصطلاحاً مدیکالیزه یا پزشکیزده است. بهنوعی برخی صاحبنظران میگویند شاهد غفلت از ساحتهای اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی بحران هستیم، در همین چارچوب سؤال مشخص من از شما این است که سیاستگذاران چقدر پارامتر تابآاوری را در سیاستهای کرونایی لحاظ کردهاند؟ با شما کاملا موافقم که نباید در معماری مواجهه با کووید- 19 فقط پارادایم پزشکی حاکم شود. کرونا یک مسئله اجتماعی بسیار پیچیده و چندساحتی و دارای پیامدهای فراگیر در عرصههای مختلف است. فروکاستن مواجهه با این بحران به علم پزشکی شاید در بُعد فیزیولوژیک مثمرثمر باشد اما در علاج پیامدهای گسترده بحران در حوزههای دیگر ازجمله حوزههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... ناکارآمد خواهد بود. اما واقعیت این است که در جامعه ما الان اصلا مسئله این نیست که مواجهه با کرونا پزشکیزده است. اینکه سیاستهای عمومی و کلان ایران در مواجهه با کرونا تکساحتی بوده را میپذیرم اما قبول ندارم آن ساحت، پزشکی بوده است. معتقدم که مواجهه ایران با کرونا نه پزشکیزده، بلکه سیاستزده بوده است. این حرفها مال جوامعی است که مشکلات عجیبوغریب ما را ندارند. آنجا حق دارند از مدیکالیزهشدن مواجهه با کرونا سخن بگویند چون دستکم نهادهای حرفهای پزشکی توانستهاند مؤثر باشند و محوریت کار را برعهده بگیرند. در جامعه ما ولی واقعا اینگونه نیست، اینجا حتی پزشکان هم نتوانستند دیدگاه مستقل خود را پیش ببرند.بهعنوان آخرین سؤال، با درنظرگرفتن همه ملاحظات و مسائلی که درباره آن صحبت کردیم، بهعنوان یک جامعهشناس، به مجموعه سیاستهای مدیریت کرونا چه نمرهای میدهید؟واقعیت این است که ما بهجای اینکه جامعه را تابآور یا توانآور کنیم، آن را بیتوان و فاقد قدرت مواجهه با مسئله کردهایم. وقتی همهچیز زیر بلیت سیاست باشد، امکان مواجهه فنی و علمی و عقلانی با کرونا از دست میرود. وقتی وزارت بهداشت که مسئول اصلی بحران است نتواند عملکرد تخصصی خود را داشته باشد، وقتی سازمانهای حرفهای مثل نظام پزشکی تضعیف شده باشند، تحقیقات آزاد و مستقل علمی نداشته باشیم و دانشگاههای علوم پزشکی نتوانند نقش تخصصی خود را ایفا کنند، نتیجهاش این میشود که ما نتوانیم از ظرفیتهای علمی، فنی، مالی، تکنیکی و تحقیقاتی دنیا بهصورت معقول استفاده کنیم.تحقیقات در جامعه ما معمولاً در انحصار سازمانهای پژوهشی دولتی است و شما بهعنوان یک محقق، سازمانهای پژوهشی مستقل که با دیدگاههای علمی و شواهد واقعی و ابزارها و شیوههای جهانی مسائل را بررسی کند، کمتر پیدا میکنید. شما الان اگر بخواهید درباره جمعیت، سرزمین، اقلیم، کرونا و خیلی چیزهای دیگر تحقیق و پیمایش مستقل داشته باشید، به هزار مشکل بر میخورید. در نتیجه چنین وضعی جامعه درمانده شده و قدرت ابتکار عمل را از میدهد. به همین دلیل است که ما متأسفانه کارنامه موفقی در سیاستگذاری و خطمشیگذاری کرونا یا مدیریت کرونا نداشتیم. ما در سطح کلان درگیر یک سلسله مناقشات سیاسی هستیم و اصولی را در پیش گرفتهایم که بسیار پرهزینه است. اصرار داریم که همه کارها را طبق همان اصول پیش ببریم و این سبب ناکامی ما در مقابله با کرونا شده است. با ظرفیتهایی که در جامعه ایران وجود دارد، حتما میتوانستیم بهتر عمل کنیم. ما باید برگردیم به منطق توانآوری؛ لازمه این کار ایجاد ظرفیتهای کارآمدی در جامعه، اجازهدادن به مشارکت، خلاقیت، توزیع قدرت، تفویض اختیار، توجه به تمرکززدایی و اجازه بروز خلاقیتهای محلی برای مقابله با بحران است. البته اخلاقا خود را ملزم میدانم که از پزشکان، کادر درمان، پرستاران، بدنه کارشناسی در نهادهای دولتی و خیلی از سازمانهای مردمنهاد که بهرغم همه مشکلات برای مقابله کرونا کوشیدند، تشکر کنم. این عزیزان با وجود همه تنگناها جانفشانی کرده و شبانهروز خود را صرف صیانت از سلامت مردم کردند. من از محققانی که در مؤسسات مختلف تحقیقاتی برای تولید واکسن و سایر اقلام فنی و بهداشتی مورد نیاز برای مقابله با کرونا تلاش میکنند نیز تشکر میکنم. تلاشهای این عزیزان برای من بهعنوان یک ایرانی مایه مباهات است و قدردانشان هستم.
این یادداشت در تاریخ 4 خرداد 1400 در روزنامه همشهری منتشر شد.