شب کویر

از هر دری سخنی ...تاملات، روزمرّه‌گی‌ها و روایت‌های یک روزنامه‌نگار

شب کویر

از هر دری سخنی ...تاملات، روزمرّه‌گی‌ها و روایت‌های یک روزنامه‌نگار

روزهای بحران‌خیز و بحران مرجعیت رسانه‌ها

در آموزه‌های «مدیریت بحران» مباحث ارتباطی مهم‌ترین سرفصل و رسانه کلیدی‌ترین عنصر است. شفافیت، ارتباط با مخاطب، اطلاع‌رسانی مستمر، رفع ابهامات، مقابله با شایعات و اخبار جعلی و ... همه ضرورت‌های پذیرفته شده مدیریت بحران هستند که انجام‌شان جز به کمک رسانه امکان‌پذیر نیست.

اصولا لازمه مدیریت موفقیت‌آمیز بحران، اطلاع‌رسانی شفاف و اقناع عمومی است و اقناع جز با رسانه‌های مرجع، کارآمد و معتبر تحقق نمی‌یابد. اما آیا کارآمدی، مرجعیت و اعتبار رسانه‌ها در کشورما برای نقش‌آفرینی در زمان بحران کافی است؟

واقعیت این است که متاسفانه رسانه‌های جمعی در کشور ما به طور پیوسته در حال از دست دادن مرجعیت و اعتبارشان هستند. ریشه‌های این روند، هم به درون رسانه‌ها بر می‌گردد، هم به بیرون اما من نقش عوامل بیرونی را موثرتر می‌دانم و معتقدم، در کنار برخی تحولات تکنولوژیک و تغییرات در اکوسیستم اطلاع‌رسانی، سیاست‌گذاری‌های حاکمیتی عامل مهمی بوده که طول سالهای گذشته، منجر به تضعیف رسانه‌ها و کاهش مرجعیت و اعتبار آنها شده است.

در این باره می‌توان به تفصیل و در مجال بهتری سخن گفت اما اجمالاً ایجاد محدودیت‌های بی‌مورد برای رسانه‌ها، تقویت -خواسته یا ناخواسته- رقبای آنها و برخی اشتباهات استراتژیک در سیاست‌گذاری رسانه‌ای در کشور، عوامل موثر در این روند هستند.

   در همه جای دنیا اینترنت و گسترش استفاده از شبکه‌های اجتماعی، سبب تغییر در چرخه اطلاع‌رسانی و تحدید تاثیرگذاری رسانه‌های چاپی شده اما در هیچ کجای دنیا رسانه‌های چاپی، الکترونیکی و تصویری به طور همزمان به حال احتضار نیفتاده‌اند و بخش اعظم مصرف رسانه‌ای مردم در بستر یک نرم‌افزار پیام‌رسان موبایلی تامین نمی‌شود.

شکل‌گیری و رونق گرفتن پدیده «کانال»‌ در تلگرام که منجر به این شد که این اپلیکیشن کارکرد رسانه‌ای پیدا کند، به نوبه خود تجربه‌ای بدیع‌ در کشور ما بود. این اتفاق که بی‌تردید با برخی حمایت‌های رسمی رقم خورد- یا حداقل نتیجه محتوم برخی سیاست‌گذاری‌ها بود- دستاوردهای مطلوب و غیرقابل انکاری در زمینه گردش آزاد اطلاعات داشت که سبب شد کسی به پیامدهای دیگرش فکر نکند. یکی از این پیامدها زدودن مرجعیت از رسانه‌های شناسنامه‌دار و جهت‌دهی مصرف رسانه‌ای مردم به سمت و سوی بستری بود که در کنار تمام برکاتش، متاسفانه عرصه تاخت و تاز شبه‌رسانه‌ها، شایعات و اخبار جعلی هم هست.

گفتن این حرف‌ها البته در فضای پر از سوءتفاهم و ملتهب این روزها کمی خطرناک است. به همین دلیل لازم است تاکید کنم که نقد سیاست‌گذاری رسانه‌ای در کشور، به معنای طرفداری از بگیروببند و ایجاد محدودیت و انسداد جدید در فضای مجازی نیست. سخن از تمهید یا تمهیداتی است که می‌شد اندیشید تا در عین تکثر و چندصدایی، ابتکار عمل در فضای اطلاع‌رسانی کشور، به دست آمدنیوز و امثالهم نیفتد. منظور خودداری از همه کارهایی است که منجر شده رسانه‌ها در کشور به این روز بیفتند. طبعا وقتی سیاستگذاران با عوامل رویگردانی مردم از رسانه‌های رسمی همدستی یا حداقل در برابرشان سکوت و تعلل کردند، باید منتظر میدان‌داری اغیار در بزنگاه‌هایی مثل بحران‌های اخیر می‌بودند.

رسانه‌های شناسنامه‌دار، البته همین حالا هم برای اطلاع‌رسانی شفاف، پرسشگری و آرامش‌بخشی به کشور تلاش می‌کنند اما این تلاش می‌توانست موثرتر باشد اگر قبلا با ندانم‌کاری، اعتبار آنها را خدشه‌دار نکرده بودند. رسانه‌ها می‌توانند در روزهای سخت و بحرانی، در اقناع مردم نقش‌آفرین باشند و با روایت‌سازی بیگانگان مقابله کنند؛ به شرطی که قبلش اجازه داده باشیم، برادری خود را به مردم ثابت کنند. حالا که با اقدامات و تصمیم‌های نابجا، این فرصت از رسانه‌ها سلب شده، قاعدتا نمی‌شود از آنها انتظار معجزه داشت.

می‌گویند در دوره یکی از شاهان، شبی از شب‌های ماه رمضان، توپچی توپ سحر را شلیک نکرد. امیر توپخانه او را احضار کرد و با خشم از او پرسید: «چرا توپ در نکردی؟» توپچی پاسخ داد: « قربان، به هزار و یک دلیل، اولی‌اش اینکه گلوله نداشتم!».

ماجرای آسیب‌شناسی عملکرد رسانه‌ها در بحران هم چیزی شبیه به همین است، می‌شود ساعت‌ها درباره بایدها و نبایدهای مدیریت و ارتباطات بحران و الگوهای تاثیر و نفوذ رسانه‌ای در شرایط بحران سخن گفت، اما همه اینها در گروی کارآمدی و مرجعیتِ رسانه‌ها است. چیزی که تا حد نگران‌کننده‌ای کاهش یافته و به نظرم این نقطه عزیمت بحث، در تحلیل زمینه‌ها و پیامدهای بحران‌های اخیر کشور است.

آب رفته را البته می‌توان تا حدی به جوی برگرداند، به شرطی که به جای بحث‌وجدل‌های بی‌حاصل، از همین حالا شروع به آسیب‌شناسی و همه تلاش کنیم، رسانه‌ها را به جایگاه اصلی خودشان برگردانیم.

*این یادداشت در سایت عصرایران منتشر شد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد