من جنوب شهر زندگی می کنم، اطراف میدان قزوین و گمرک. سمت شرق هم به خاطر منزل همسر رفت و آمد دارم. هر دو محله یک جورهایی مهد هیئات عزاداری و دستهجات است. در این پنج شش روزی که از محرم گذشته، نه با ماشین پشت دستهای گیر افتادهام و نه قیمه در یخچالمان تلنبار شده. کمی سر و صدا سر شب در خیابان هست که وقتی پنجره را میبندیم، آن هم نیست. در فیسبوک ولی آدم حس میکند، شهر پر شده از هیئتهایی که راه را بند میآورند، طبلهای گوشخراشی که هفت جد و آباد آدم را در گور و بیرون میلرزانند و نذریهایی که از سر و کول همه بالا میرود، در حالی که عدهای هم گرسنهاند. حتما هر نوع تجاوز به حقوق آدمها زشت و غلط است. چه بسته شدن خیابان باشد، چه تولید صدای گوشخراش. منتهی این ماجرای نقادی به عزاداریها وضع رقتانگیزی پیدا کرده. یعنی اینقدر گفتهایم، شورش دیگر در آمده. این بزرگنمایی ما را در مقابل مردم قرار میدهد. تعمیم قول و فعل چند مداح مریض به همه هیئتها و هیئتروها هم خودش یک جور تجاوز به حریم خصوصی دیگران است. اغلب مردم دلبسته این عزاداریها هستند، بیشترشان اهل هیئت و دسته هم هستند و ضمنا با این کار حال میکنند. حالا چه مرضی است که ما این حال خوب دیگران را خراب کنیم؟ این همه گفتیم و نوشتیم حریم خصوصی، حالا چرا خودمان اینقدر به کار دیگران کار داریم. طرف دوست دارد از جیب خودش قیمه بدهد، به من و شما چه؟ اصلا دوست دارد بریزد توی جوب، وقتی با این کار حال میکند و ضررش به من و شما نمیرسد، چه کارش داریم؟ بابا آدمها و سبک زندگیهایشان را به رسمیت بشناسیم دیگر...