درباره اقبال فیسبوکی عجیب به یک طنز انتخاباتی
اقبال فیسبوکی به کمپین حمایت از ریاستجمهوری مرتضی درخشان، در معادله رفتارشناسی سیاسی ایرانیان چه جایگاهی دارد؟ پاسخ دقیق به این پرسش احتمالاً در گروی انجام برخی پژوهشهای عمیق جامعهشناختی است اما شاید یک نگاه اجمالی به فضای نشو و نمو این حرکت جمعی، کمی در روشنتر شدن صورت وضعیت راهگشا باشد؛ فراموش نکنیم که کمپین درخشان در خلال ماراتن احساس تکلیف چهرههای میانمایه اما مدعی، برای حضور درانتخابات ریاستجمهوری رونق گرفت. مسابقه ظهور و تکثیر قارچگونه چهرههایی که نه کاریزمای رایآوری داشتند، نه جَنَم دولتمردی. این روند در کنار اینکه از فرط رقتانگیزی، سبب واکنش چهرههای طراز اول سیاسی کشور شد، عرصه بکری را هم برای طنزپردازی مردم و برخی رسانهایها پدید آورد.
در ریشهیابی و چرایی شکلگیری این فضا، پیش از این سخن بسیار رفته و به عواملی همچون پایینآمدن استاندارد ریاستجمهوری و عملکرد توهمافکن برخی رسانههای وابسته به افراد، اشاره شده است، فارغ از این مسائل که خارج از موضوع این نوشتار است و گذشته از انگیزه کسانی که کمپین درخشان را راه انداختند، هجو این فضای آشفته و به تعبیر بهتر واکنش به چنین فضایی را میتوان در زمره دلایل اقبال عمومی به کمپین درخشان به جای داد.
البته در حاشیه این مسئله که شاید مهمترین دلیل توفیق کمپین درخشان در ماههای منتهی به انتخابات اخیر بود، به نکات دیگری نیز میتوان اشاره کرد؛ از آن جمله نخنما شدن برخی رفتارهای تبلیغاتی مردان سیاست و نامزدهای انتخابات در ایران است. باید پذیرفت که روشهای اقناع و تبلیغ سیاسیون، در طول سالهای گذشته، متناسب با رشد آگاهی مردم و تغییر رفتارهای سیاسی آنان، روزآمد نشده است. اگر فیسبوک را دماسنج افکارعمومی حداقل یک طیف خاص از جامعه بدانیم که اتفاقاً در انتخابات نیز تاثیرگذاری کمی ندارد، رونق کمپینهایی همچون حمایت از ریاستجمهوری درخشان و نظائر آن، میتواند نشانهای قابل اعتنا برای نقشآفرینان سیاست باشد، نشانهای از اینکه دوران طرح حرفهای کلان از زبان آدمهای خرد به سر آمده و بعضی وعدهها برای مردم به همان اندازه «لولهکشی کردن نوشابه تا درب منازل» و «ایجاد قلیان مرکزی در مجتمعهای مسکونی» مضحک و غیرقابل اعتناست.
با این همه اما اگر خوشبین باشیم و رونق چنین حرکتهایی را صرفاً هجو رفتارهای انتخاباتی افراد –اعم از نامزدها و رایدهندگان- به حساب آوریم و نه هجو نهاد انتخابات، حواسمان باشد که از نقطه اول تا نقطه دوم، فاصله چندانی نیست. از همین روست که شاید پیام مستتر در اقبال عمومی به چنین هجویههایی، ضرورت بازبینی در برخی سازوکارهای انتخاباتی باشد، اتفاقی که شاید از دل بهادادن به تحزب و تقویت نهادهای مدرن سیاستورزی بیرون بیاید.
(پینوشت: این مطلب به درخواست دوست خوبی به نام روحالله رجایی و در تحلیل چرایی اقبال به کمپین فیسبوکی مرتضی درخشان-دوست طناز و خوشقریحه دیگرمان- نوشته و در ویژهنامه نوروزی پنجره منتشر شد. در این ویژهنامه پرونده ویژهای به کمپین درخشان اختصاص پیدا کرده که خواندنش خالی از لطف نیست.)