در تحلیل هجوم بیسابقه چهرههای میانمایه و درجه دو و سه برای ثبت نام در انتخابات یازدهم ریاستجمهوری، خیلیها به عملکرد محمود احمدینژاد و مهمتر از آن خاستگاه و جایگاه نهچندان رفیع او در سیاست ایران، پیش از دوره ریاستجمهوریاش اشاره کردند. شاهد مثال هم تکمضرابهای گاهوبیگاه بعضی از کاندیداهای بالقوه بود که در ماههای اخیر، هر گاه در معرض سوالی در خصوص قدوقواره سیاسیشان قرار میگرفتند، میگفتند «مگر احمدینژاد چه داشت که رئیسجمهور شد» یا مثلا « مگر ما چه کم از احمدینژاد داریم». البته که علیرغم ظاهر عوامانه این استدلال و نقض غرض گویندگان، حکم بر بیراه بودن آن نمیتوان داد. اما فروکاستن همه عوامل احساس تکلیف(!) بیسابقه سیاسیون در انتخابات پیش رو به این یک دلیل، شاید ما را از توجه متغیرهای مهم دیگر باز بدارد. متغیرهایی که بعضاً فراتر از اعتماد به نفس و احساس توانایی، کار را به توهم بعضیها در ماههای اخیر رسانده و زمینهساز برخی موضعگیریهای عجیب و خندهدار در فضای سیاسی کشور شده است.
رسانههای خودساخته و وابسته به اشخاص، این روزها به یکی از چالشهای مهم سیاستورزی در ایران تبدیل شدهاند. دوستی که در رسانه منتسب به یکی از همین چهرههای متوسط -که نه تنها ریاستجمهوری و وزارت که حتی قبای نمایندگی هم در چند دورهای که موفق به پوشیدنش شده، به تنش زار میزد- کار میکرد، روزی در توصیف الگوی توزیعشان میگفت، روزنامه تنها در کیوسکهای موجود در مسیر آقای ایکس(صاحب روزنامه) خوب توزیع میشود، تا وقتی که هر روز از منزل به محل کار میرود، جلوی هر کیوسکی توقف کرد روزنامه را ببیند و احساس کند رسانهاش در سراسر تهران توزیع میشود. حالا اگر فرد مورد نظر را در اخبار و تحلیلهای همین روزنامه ببینید، احساس میکنید سیاست ایران بر مدار موضعگیریها و تصمیمات او میچرخد. البته که چنین رسانهای ماهیتاً برای چنین کارکردی طراحی شده اما این حداقل انتظار است که صاحب رسانه بداند این حرفها فقط به درد تحت تاثیر قرار دادن دیگران میخورد، نه چیز دیگر، تازه آنهم در صورتی که در قالبی حرفهای و منطبق بر استانداردهای ژورنالیسم مطرح شده باشد.
فرد دیگری هم که در سالهای اخیر، خصوصاً بعد از انتخابات سال ۸۸، به لطف یکی دو رسانه مجازی و مکتوبش، کمکم خودش هم باورش شده یکی از بازیگران مهم سیاست ایران است، در یکی از سخنرانیهای خود –نقل به مضمون- گفته در سال ۷۶ به رغم پیروزی کاندیدای رقیب ما در انتخابات، ما تمکین کردیم و هیچ تخاصمی با او نداشتیم. هیچ یک از مخاطبان هم از او نپرسیده که جنابعالی در سال ۷۶ اصلاً در کجای سیاست ایران بودید که بخواهید تخاصمی داشته باشید یا نداشته باشید.
به نظر میرسد بیش از پایین آمدن استانداردهای ریاستجمهوری یا حداقل همپای با آن، این رویه رقتانگیز سودای ریاستجمهوری را این روزها به جان خیلیها انداخته است؛ افرادی به هدف افزایش وزانت سیاسی خود و عملیات روانی اقدام به راهاندازی رسانه میکنند، اما به جای دیگران، به تدریج خودشان فریب عملکرد اغراقآمیز رسانهشان را میخورند و گرفتار اعتمادبهنفس بیجا و گاهی توهم میشوند.
دلیلش کژفهمی نسبت به کارکرد رسانه باشد یا عملکرد اغراق آمیز برخی اصحاب رسانه یا هر چیز دیگر، غیرقابل انکار است که بعضی رسانهها هر چقدر که در ساحت افکار عمومی کمتاثیرند، در عوض در رفتارها و موضعگیریهای خارج از عرف بعضی سیاستمداران-اگر بتوان نامشان را سیاستمدار گذاشت- نقش پررنگی را ایفا میکنند و این مسئلهای است که این روزها بلای جان سیاست ایرانی شده است، آفتی که اگر چه راهکار علاجش احتمالاً در فضای غبارآلود فعلی مشخص نیست، اما عواقب و پیامدهایش تا دلتان بخواهد، خصوصا در ماهها و روزهای اخیر قابل مشاهده است.