جدّیت در چهره، گوشهای تیزشده، چشمهای گردشده از تعجب و لبخندی که به تدریج به قهقهه میرسد…؛ این روند واکنشهای دوستان روزنامهنگاری است که جملاتی را از زبان من در وصف خبرنگاران میدانی رویدادهای مهم بینالمللی میشنوند: تسلّط به زبان محلی، شمِّ بالای خبرنگاری، خطرپذیری، آشنایی به منطقه، آگاهی، جهانی فکرکردن، حضور مخاطرهآمیز در قلب رویداد، مخابره اخبار دست اول و …، خنده آنها البته از شنیدن این ویژگیها نیست، خنده مربوط به زمانی است که از آنها میخواهم این ویژگیها را با عملکرد نمونههای وطنی در رویدادهای مهم بینالمللی تطبیق دهند.
یکی به جنگ عراق اشاره میکند و عملکرد خبرنگاران تلویزیون -که از خوزستان با نشاندادن لکههای دودِ آن طرف اروند، جنگ بصره را گزارش میکردند- را به باد تمسخر میگیرد، دیگری گزارشگری رویدادهای فلسطین از خاک لبنان را مثال میزند و پوزخندی نثارم میکند. آن یکی پا را فراتر مینهد و کامران نجفزاده را مثال میزند، میگوید اگر قرار بود همه آژانسها و خبرگزاریهای مهم بینالمللی مثل خبرنگار واحد مرکزی خبر در لیبی عمل کنند، هیچ خبر مهمی از لیبی به جهان مخابره نمیشد. اسماعیل فلاح در انگلیس و کاظم معصومینژاد در ایتالیا هم از انتقاداتشان در امان نمیمانند.
انتقادات با شدّت و حدّت و گاهی با لحنی آکنده از استهزاء مطرح میشوند و من با خود میاندیشم که آیا واقعاً این همه انتقاد به عملکرد خبرنگاران میدانی صداوسیما -خصوصاً در رویدادها و بحرانهای خارجی- وارد است و اگر وارد است، ریشههای آن کجاست و مهمتر از آن آیا میتوان تمام این ضعفها را به گردن شخص خبرنگاران انداخت؟ گزارش پیش رو قرار است پاسخی درخور به این سوال ارائه کند.
پرده اول؛ خبرنگارانی که اینکاره نیستند!
میگویند در دوره یکی از شاهان صفوی یا قجری، شبی از شبهای ماه رمضان، توپچی از شلیک توپ سحر خودداری کرد. امیر توپخانه او را احضار کرد و با خشم از او پرسید: «چرا توپ در نکردی؟» توپچی با خونسردی پاسخ داد: « قربان، به هزار و یک دلیل ، دلیل اولش آن که گلوله نداشتم…»
این حکایت را علیاکبر عبدالرشیدی به “قانون” میگوید و مقصودش فهماندن این نکته است که بعضی از خبرنگاران اعزامی به خارج از کشور، به ابتداییترین ضروریات حرفه خود همچون زبان محلی هم مسلط نیستند. او که خودش مدتها خبرنگار صداوسیما در کشورهای مختلف بوده و رویدادهای مهمی را از جمله اعتصاب غذای معروف زندانیان ایرلند شمالی در سال ۱۹۸۰ پوشش داده است، در ادامه پنج شاخص مهم برای «ژورنالیسم بینالمللی» ذکر میکند؛ داشتن خبرنگار حرفهای بینالمللی، آگاهی کافی خبرنگار نسبت به سوژه و منطقه مورد نظر، ارتباطات بینالمللی، ابزارهای فنی لازم و رسانهای با نگاه بینالمللی.
عبدالرشیدی میگوید خبرنگار بینالمللی باید پابهپای رویداد حرکت کند، او خبرنگارانی را که بعد اتمام حادثه و رفع کامل خطر به محل وقوع رویداد میروند و تنها به تشریح آثار آن میپردازند، موفق نمیداند. معتقد است که خبرنگار باید در قلب رویداد حضور داشته باشد، اتفاقی که در مورد خبرنگاران صداوسیما کمتر میافتد.
پرده دوم؛ منهای خبرنگاران
عبدالرشیدی در توصیف شاخصهای خود، کمکم به مواردی میرسد که چندان ارتباطی با شخص خبرنگاران و عملکرد حرفهای آنان ندارد. این خبرنگار قدیمی در زمینه ارتباطات بینالمللی لازم برای خبرنگاری بینالمللی، سهم عمدهای را برای رسانه و دستگاه سیاست خارجی کشور قائل است.
عبدالرشیدی در این باره میافزاید: یکی از خبرنگاران اعزامی به شمال افریقا در گزارشی اعلام کرد که سفارت ایران در یکی از کشورهایی که اخیراً حوادثی را تجربه میکند و سازمان یک خبرنگار به آنجا اعزام کرده تعطیل شده است. این در حالی است که سفارتخانه هر کشوری، یکی از مهمترین عوامل پشتیبانی و هدایت خبرنگاران آن کشور در منطقه مربوط است.
وی در توصیف شاخصهایش به وجود نگاه بینالمللی در رسانه اشاره میکند و میافزاید: «صداوسیما هنوز از مرزبندیهای زمانی خبری عبور نکرده است؛ خبرنگار ما در هر جای جهان باشد، مجبور است در برخی ساعتهای خاص که تلویزیون ما برنامه خبری دارد، اخبارش را ارائه کند. این در حالی است که رسانه بینالمللی در دنیای امروز باید لحظهای عمل کند.»
او در نهایت در پاسخ به این سوال من که از میان دو دسته عوامل مربوط به عملکرد خبرنگاران و عواملی که مربوط به آنها نیست، کدام یک سهم بیشتری در کاستیهای فعلی دارد، بر خلاف انتظارم دسته اول را پررنگتر برمیشمارد. هر چند که در ادامه اشاره میکند که همه عوامل را باید با هم بررسی کرد و نمیتوان تک بعدی به این ماجرا نگاه کرد. او معتقد است که اگر چه زیرساختهای رسانه در موفقیت خبرنگار دخیل است اما شخصیت و قابلیت و کفایت خبرنگار می تواند برخی از نارسائی های درون رسانه را تحت تاثیر قرار دهد.
پرده سوم: داخل را درست پوشش بدهیم، خارج پیشکش!
اگر در گذشته، ضعف در ابزارهای فنی و قرارنگرفتن در موقعیتهای مناسب خبری توجیه قابل قبولی برای خبرنگاران اعزامی صداوسیما به شمار میرفت تا ضعف خود در رقابتهای خبری بینالمللی را بپوشانند، اما در حال حاضر، خبرنگاران این سازمان حتی در موقعیتهای مناسب خبری نیز نمیتوانند اخبار قابل توجهی مخابره کنند.
این انتقادی است که آن را از قول منتقدان با مهدی محسنیانراد، استاد بنام ارتباطات در میان میگذارم. پاسخ او امّا کمی غافلگیرکننده است: خیلی مهمتر از اینکه در کشورهای خارجی چه رویدادهایی اتفاق میافتد و چگونه در جهان انعکاس مییابد، در همین داخل کشور، وقایعی اتفاق میافتد که از چشم خبرنگاران پنهان میماند.
این نکته را میگوید و بلافاصله میافزاید: مثلاً همین ماجرای ۲۸۰۰ میلیارد سوءاستفاده مالی اخیر اگر در هر کشوری دیگری اتفاق افتاده بود که فضای روزنامهنگاری تخصصی درستی داشت، روزنامهنگاران آن را خیلی زودتر کشف میکردند.
محسنیانراد با ذکر این مقدمه در نقد فضای روزنامهنگاری داخلی، آن را به خبرنگاری بینالمللی نیز تعمیم میدهد و میگوید: همان علتی که سبب میشود چنین مسئله مهمی از دید روزنامهنگاران پنهان بماند، به عرصههای دیگر نیز تعمیم مییابد و سبب میشود مثلا خبرنگاران اعزامی به حوادث بینالمللی نیز عملکرد صحیحی نداشته باشند.
این صاحبنظر حوزه ارتباطات در پاسخ به این سوال که فقدان فضای روزنامهنگاریِ تخصصی در چه عواملی ریشه دارد، میافزاید: ریشه در این است که اولاً اینها اکثراً تحصیلکرده روزنامهنگاری نیستند، یعنی آنچه که باید در مورد حرفه خود بدانند را در دانشگاه فرا نگرفتهاند و دوم اینکه حتی اگر دانشآموخته روزنامهنگاری هم باشند، هرگز فرصت تجربه آنچه که در دانشگاه یاد گرفتهاند، برای آنها فراهم نشده است.
او در نهایت ترکیب این دو عامل را زمینهساز ضعفهای فعلی در زمینه مورد بحث بر میشمارد.
پرده آخر؛ وادی حیرت
«مشکل اصلیشون اینه که بیشتر زیر پتو هستن تا تو میدون…»؛ این جمله وصف حال خبرنگاران میدانی صداوسیما است، البته نه از زبان نگارنده یا حتی یک کارشناس رسانه منتقد سازمان صداوسیما، بلکه از زبان یکی از خبرنگاران میدانی خود این سازمان. آنهم کسی که از طنز روزگار خود تجربه حضور در موقعیتهای مهم خبری در عرصه بینالملل را در کارنامه دارد. جمله شگفتانگیز است و اهمیت خبری خیرهکنندهای دارد اما حیف که گوینده، تنها وقتی حاضر به سخن گفتن میشود که اطمینان مییابد نامی از وی در گزارش نخواهد آمد.
استادان روزنامهنگاری «ارجاعات کور» -به معنای نقل خبر از قول منابع گمنام یا کسانی که نمیخواهند نامشان فاش شود- را از آفات گزارشنویسی میدانند و روزنامهنگاران را جز به وقت ضرورت از این کار نهی میکنند. از همین رو و با هدف تأسّی به این اصل حرفهای، سعی میکنم فرد دیگری از درون صداوسیما بیابم که حاضر باشد با نام خود در این باره اظهار نظر کند؛ او هم از گویندههای خبر بنام صداوسیماست و از نزدیک دستی بر آتش خبر و خبرنگاری دارد.
در همان ابتدا با این توجیه اخلاقی که درست نیست در نقد عملکرد همکارانش سخن بگوید، از پاسخگویی استنکاف میکند. به ناچار به او هم قول میدهم نامش را در گزارش نیاورم، اینگونه است که زبان به انتقاد از “همکارانش” میگشاید. میگوید اغلب خبرنگاران اعزامی، حرفهای نیستند و حتی به زبان منطقه مورد نظر-که یکی از ابتداییترین ملزومات حضور موثر در آنجاست- مسلط نیستند. پس از سوال مجدد و اطمینان از اینکه هیچ نقل قولی با ذکر نام وی منتشر نخواهد شد، حرف تکاندهندهتری را به زبان میآورد. میگوید حتی در برخی از موارد، سردبیر برنامه خبری که قرار است ارتباط زنده در قالب آن اتفاق بیفتد، اخبار را از وبسایت خبرگزاریهای معتبر بینالمللی استخراج میکند و از اینجا برای خبرنگار میدانی خود فکس یا ایمیل میکند، تا او آن را در ارتباط مستقیم روخوانی کند.
در نهایت برای اینکه کولهبار تقصیر همکارانش را کمی سبکتر کند، توجهم را به نکتهای که از نظر خودش ظریف است جلب میکند، میگوید: «البته میدانید که در برخی موقعیتهای خبری، قرار نیست خبرنگار “آنچه که هست” را برای مخاطب گزارش کند…، بنابراین نمیتوان همه تقصیرها را به گردن او انداخت.» درگیر جزئیات و معنای جمله “ظریفش” نمیشوم و صلاح را در آن میبینم که از این موضوع عبور کنم.
عملاً تیر دوم هم به سنگ میخورد و به سراغ نفر سوم میروم. سومی، از صاحبمنصبان حوزه خبر در تلویزیون است و البته صاحبنظر و اهل تدریس در دانشگاه. از بد حادثه او هم در طلیعه سخن، از ذکر نام خود در مصاحبه سوال میکند و غیرمستقیم حالیام میکند که اگر قرار باشد نام او در گزارش بیاید، مجبور است محتاطانهتر و به قول خودش دیپلماتیکتر سخن بگوید. انگار چارهای جز تن دادن به این «ارجاع کور» هم ندارم. البته پیکان انتقادات او به تیزی قبلیها نیست، با گوشزد کردن این نکته که اوضاع بهتر از قبل شده، اشاره میکند که ضعفهای حرفهای خبرنگاران و برخی کاستیها در ساختار رسانه، با یکدیگر تلفیق شده و اوضاع کنونی را رقم زده است. تاکیدش بر این است که نباید هیچ کدام از این عوامل را به شکل مجرد، دلیل ضعفهای فعلی به حساب آورد. در تشریح انتقاداتی که به رسانه وارد است، به فرایند جذب خبرنگاران اشاره میکند و میگوید برخی از ورودیها، ویژگیهای حرفهای لازم برای این حرفه را نداشتهاند. ادامه میدهد که وقتی رویداد مهمی اتفاق میافتد، رسانه در فقدان نیروی حرفهای، مجبور میشود از میان همین نیروهای موجود خود کسی را اعزام کند. استدلالش این است که به هر حال حضور یک خبرنگار -ولو ضعیف-، از خالیبودن صحنه ارجحتر است.
سراغ مورد چهارم و پنجم هم میروم اما باز هم طرفی نمیبندم. گویی اظهارنظرهای –البته غیررسمی- افرادِ درونِ صداوسیما، با آنچه که در عمل در این رسانه اتفاق میافتد، فاصله معناداری دارد؛ شاید حیرتانگیزترین قسمت داستان همین باشد.
این گزارش در پایگاه اطلاعرسانی قانون منتشر شده و از اینجا قابل دسترسی است.