عباس رضایی ثمرین، روزنامهنگار- کرونا طبق اعلان رسمی، 14ماه پیش وارد ایران شد. ویروسی که در اتحادی نامیمون با برخی کژکارکردها و ناکارآمدیهای کهنه در ساختار مدیریتی کشور، به جان و مال ایرانیان زده و آثار و تبعات بسیار جدی و دردناکی را از خود در ساحتهای مختلف جامعه ایرانی بر جای گذاشته است. اپیدمی کرونا، بهطور همزمان، مردم، مسئولان و نظام حکمرانی کشور را به چالش کشیده و نوع مقابله با آن، امروز به یکی از معیارهای مهم سنجش کارآمدی تبدیل شده است. با وجود انباشت تجربه نبرد 14ماهه با کرونا و تغییر تاکتیکها و راهبردهای رسمی طی این مدت، این همهگیری با الگوی سینوسی به حرکت خود ادامه داده و هر بار در نقاط اوج خود، افراد و خانوادههای بیشتری را گرفتار کرده است. در عین حال، با افزایش مدت زمان درگیری جامعه با بحران و همینطور اثرات و پیامدهای اقتصادی و اجتماعی آن، تابآوری جامعه پیوسته رو به کاهش رفته و نیروهای مؤثر در مقابل اپیدمی، دچار فرسایش شدهاند. چیزی که این روزها آثار آن در کاهش میانگین رعایت پروتکلهای بهداشتی و طغیان بیماری در خیز چهارم قابل مشاهده است. در چنین شرایطی، برای دستیابی به یک خوانش اجتماعی از ابعاد بحران کرونا، ارزیابی کارنامه کشور در مدیریت کرونا و بررسی آثار و پیامدهای اجتماعی این بحران با سعید مدنی، جامعهشناس به گفتوگو نشستهایم؛ گفتوگویی صریح درباره اینکه چرا کار ما با کرونا به اینجا کشیده و دورنمای پیشرو با دستفرمان فعلی چیست؟
ادامه مطلب ...
طراحی و تولید واکسن یک فرآیند پیچیده علمی است. از سوی دیگر، اجرای برنامههای واکسیناسیون فراگیر، منوط به مشارکت اکثریت مردم و از این جهت، مستلزم اعتماد عمومی بالاست. برای اینکه اعتماد عمومی به یک پروژه علمی جلب شود، اقناع ضرورت دارد و اقناع جز با شفافیت و اطلاع رسانی وسیع بدست نمیآید. در کشور ما که طی سال های گذشته، مرجعیت رسانههای جریان اصلی، دچار خدشه شده، اساساً جلب اعتماد مردم به کمک این رسانهها کار دشواری است. این دشواری وقتی بیشتر میشود که قرار باشد، اعتماد مردم به کار، فرآیند یا پروژهای جلب شود که یک طرف آن دولت – به معنای اعم آن- است. طراحی و تولید انبوه واکسن ایرانی، به یک معنا شاید مهمترین پروژهای است که امروز در کشور در حال انجام است. ثمردهی این پروژه علاوه بر موفقیت در آزمایشات علمی، به دلیل اینکه عمیقاً با اعتماد عمومی گره خورده، در گروی اتخاذ استراتژی رسانهای مناسب هم هست. در سطور پیش رو، به برخی بایدها و نبایدهای مهم در این حوزه پرداختهام؛
ادامه مطلب ...
خاصیت چنین پیروزیهایی، بیش از ارزش واقعیاش، وجه انتقامآلود آن است، آنچه دو شب پیش آدمها را به خیابان آورد، بیش از صعود به فینال آسیا، انتقامی بود که نه فقط از لابی سعودیها و صحنهآرایی شبههآلود ایافسی که انگار از همه ناملایمات و اتفاقات ناخوشایند این روزها گرفتیم. ما به این پیروزی احتیاج داشتیم، مثل فرصتی برای تمدید نفس پس از یک زیرابی طولانی. ما به این مدل تجدید قوا، نه فقط در فوتبال که در عرصههای سیاسی و اجتماعی هم عادت داریم. این را یاد گرفتهایم که در اوج دشواری، در میانه تلخی و عسرت، درست وقتی که همه امیدها رو به ناامیدی میرود، از کوچکترین روزنهها، نوری به شعاع خورشید روی سیاهیهای دور و برمان بیندازیم.
در این کنشهای هوشمندانه جمعی -چه در وجه سلبی آن که نمونهاش با خشم مردم از محرومیت آلکثیر نمود یافت و چه در وجه ایجابیاش که در جشن و پایکوبی مجازی و خیابانی پس از بازی پرسپولیس اتفاق افتاد- یک علامت اجتماعی مهم نیز هست و آن زنده بودن مفهوم «مردم» است. عاقلها میفهمند، کشوری که از این سطح از کنشگری مردم برخوردار است، شبیه هیچ کشور دیگری در این منطقه نیست. آنهایی که به هوای سرخوردگی مردم از اتفاقات گذشته، روی انفعال آنها در ماجراهای آینده حساب کردهاند، قمار خطرناکی میکنند. باید وجود «مردم» را در این کشور به رسمیت شناخت و به اراده آنها احترام گذاشت.
پ.ن: این یادداشت روز 14 مهر ماه در روزنامه همشهری منتشر شد.
محمد مُرسی که در مصر از قدرت کنار گذاشته شد، بشار اسد ماوقع را نقطه سرنگونی اسلام سیاسی دانست و گفت: هر کسی هر کجای دنیا از دین استفاده سیاسی کند، لاجرم سقوط میکند. نسبت چنین اندیشهای با گفتمان سیاسی جمهوری اسلامی، روشنتر از آن است که احتیاج به توضیح اضافه باشد. باورمندی عمیق به سکولاریسم البته تنها نقطه افتراقِ بشار اسد با ایران نیست و میتوان موارد مهم دیگر از جمله مذهب و سبک زندگی او را به فهرست افتراقات افزود. با این حال، ایران با تمام قوا از اسد حمایت میکند. اگر زود قضاوت نکردهاید، باید بگویم که این حمایت اتفاقا اقدام کاملا درستی است، اگر با عینک منافع ایران تحولات منطقه را رصد کنید.
دیگر حامی پروپاقرص بشار اسد، فدراسیون روسیه است که در ماههای اخیر اگرچه برای او سنگ تمام گذاشته است اما احتمالا شما هم از سکنات و وجناتش، احساس کردهاید که در ازای جلوگیری از افتادن فرمانِ سوریه به دست غرب، بعید نیست از حفظ شخص بشار اسد، صرف نظر کند. در صف دشمنان هم کیست که نداند، عربستان، ترکیه، آمریکا و سایرین بیش از اینکه با شخص بشار اسد یا شیوه حکمرانی او مشکل داشته باشند، میخواهند قلمرو جبهه مقاومت را محدود کنند و حوزه نفوذ سنتی سوریه را از چنگ ایران در بیاورند.
میبینید، موقعیت غریب و البته غمانگیزی است، ایستادن در میانه دوستان و دشمنانی که نه اولیها تو را به خاطر خودت میخواهند و نه دومیها با تو به خاطر خودت دشمنی میکنند.