این روزها اما نام شریعتی در جامعه ایرانی، بیش از آنکه تداعیگر روشنفکری و مناقشات تئوریک و مسائلی از این دست باشد، یادآور پیامکهای طنزآمیزی است که روز به روز، از حیث تعداد و سطح ابتذال، غنیتر میشوند. تخطئه موجودیّت و شخصیّت آدمها، رسم تازهای در میان مردمان این دیار نیست که این پیامکهایِ “آنتیشریعتی” عجیب به نظر برسد، ولی اعتراف میکنم که گاهی ناخودآگاه قلبم تیر میکشد، نه از تمسخر شریعتی، که از تخفیف شخصیت یک انسان. شریعتی به کنار، انسان به ماهو انسان، قدر و شان و منزلتی دارد که گاهی همه در کنار یکدیگر لکهدارش میکنیم و بعد همه دور هم، میخندیم. و این شاید از مطایبههای تلخ تاریخ باشد که اینجا، آنهایی که روزی از دگماتیسم و لکهدار شدن کرامت انسان توسط صاحبان قدرت ملول بودند، چنان که آب دیدند، شناگران قهاری شده و اینچنین از جاده انصاف خارج شدند، همانها که آتش بر خرمن آبروی یک انسان زدهاند و سرمست مشغول تماشایند، غافل از این که بر سر شاخ نشسته و بن میبرند…
بگذریم که گاهی باید گذاشت و گذشت، از آنجا که ما روزنامهنگارها گاهی حس میکنیم اگر حرف نزنیم “حنّاق” میگیریم، تنها میخواستم، به پاس نوستالوژی دوران نوجوانی و به پاس دلنوشتههای «کویری» شریعتی که هنوز هم دوستشان دارم، از او یادی کنم که اینچنین سخن به درازا کشید. به امید فرداهای بهتر و روزهایی که با آدمها –چه زنده و چه مرده- اینچنین رفتار نکنیم…
این یادداشت در سایت خبری عصرایران
این یادداشت در سایت خبری پارسینه
- برچسب ها: دکتر شریعتی، پیامک، جک، رواداری،
-