محمد مُرسی که در مصر از قدرت کنار گذاشته شد، بشار اسد ماوقع را نقطه سرنگونی اسلام سیاسی دانست و گفت: هر کسی هر کجای دنیا از دین استفاده سیاسی کند، لاجرم سقوط میکند. نسبت چنین اندیشهای با گفتمان سیاسی جمهوری اسلامی، روشنتر از آن است که احتیاج به توضیح اضافه باشد. باورمندی عمیق به سکولاریسم البته تنها نقطه افتراقِ بشار اسد با ایران نیست و میتوان موارد مهم دیگر از جمله مذهب و سبک زندگی او را به فهرست افتراقات افزود. با این حال، ایران با تمام قوا از اسد حمایت میکند. اگر زود قضاوت نکردهاید، باید بگویم که این حمایت اتفاقا اقدام کاملا درستی است، اگر با عینک منافع ایران تحولات منطقه را رصد کنید.
دیگر حامی پروپاقرص بشار اسد، فدراسیون روسیه است که در ماههای اخیر اگرچه برای او سنگ تمام گذاشته است اما احتمالا شما هم از سکنات و وجناتش، احساس کردهاید که در ازای جلوگیری از افتادن فرمانِ سوریه به دست غرب، بعید نیست از حفظ شخص بشار اسد، صرف نظر کند. در صف دشمنان هم کیست که نداند، عربستان، ترکیه، آمریکا و سایرین بیش از اینکه با شخص بشار اسد یا شیوه حکمرانی او مشکل داشته باشند، میخواهند قلمرو جبهه مقاومت را محدود کنند و حوزه نفوذ سنتی سوریه را از چنگ ایران در بیاورند.
میبینید، موقعیت غریب و البته غمانگیزی است، ایستادن در میانه دوستان و دشمنانی که نه اولیها تو را به خاطر خودت میخواهند و نه دومیها با تو به خاطر خودت دشمنی میکنند.
با احترام به همه معلمانم؛ به آقای ششکلانی اول دبستان که مجبورمان می کرد پرزهای پالتوی بلندش را بکنیم، به خانم صفری دوم که بدتر از مردها کتک می زد، به خانم صالحی مهربان سال سوم، به آقای قراگوزلوی سال چهارم که رقیب بالقوه شمربن ذی الجوشن بود، به همه معلمانم در دبیرستان استاد مطهری رباط کریم که بعضی هاشان الان جزء نزدیک ترین دوستانم هستند، به آقای عسکری، ناظم بامرام مان که در آن چهار سال هر وقت به هر بهانه ای از او اجازه خروج از مدرسه خواستم، نه نگفت، حتی وقتی که مطمئن بود دروغ می گویم... با احترام به همه اینها و دیگر معلم هایم که اسم شان از قلم افتاد، روز معلم را ششدانگ به نام «محسن الویری» سند زده ام. مدیر دبیرستان نمونه دولتی رباط کریم که زندگی ام درست به پیش و پس از آشنایی با او تقسیم شده. مثل خیلی از دیگر شاگردانش، از جمله دو برادر بزرگتر خودم و خیلی از معلمان دوره دبیرستانم که شاگردش بودند و بعدا در مدرسه اش معلم شدند.
انتشارات ثانیه، کتاب «ارتباطات بحران در رسانههای اجتماعی»، نوشته «ان ماری وندنهارک» را با ترجمه عباس رضایی ثمرین، روزنامهنگار منتشر کرد.
موضوع کتاب در زیرعنوان آن «راه و رسم مراقبت از شهرت و نجات از بحران در فضای مجازی» قید شده و در آن یک برنامه عملیاتی شامل استراتژیها و تاکتیکهای آزموده شده برای مدیریت ارتباطات بحران در رسانههای اجتماعی ارائه شده است.
کتاب به طور خاص بر بستر رسانههای اجتماعی متمرکز است و از همین رو گامی بدیع در حوزه ارتباطات بحران به شمار میرود. مصادیق متعدد واقعی و بررسی کارگاهی نحوه مدیریت بحران در رسانههای اجتماعی یا استفاده از قابلیت آنها در کنترل بحران، مشخصه اصلی کتاب است. جانسوناندجانسون، مکدونالد، فدرالاکسپرس، ناسا، بریتیشپترولیوم، شل، انجمن ملی اسلحه آمریکا و ... برخی از شرکتها و سازمانهایی هستند که در کتاب تجربه مدیریت بحران آنها بویژه در رسانههای اجتماعی مورد بررسی قرار گرفته؛ تجاربی که بعضی از آنها توام با موفقیت بوده و برخی دیگر به شکست انجامیده است.
مخاطب کتاب «ارتباطات بحران در رسانههای اجتماعی» اهالی رسانه، مدیران و کارشناسان روابط عمومی، فعالان رسانههای اجتماعی، مدیران، سیاستمداران، چهرههای عمومی و همه کسانی هستند که با چالش مدیریت شهرت فردی یا سازمانی در فضای مجازی مواجهند.
منفعل نباشیم، دروغ نگوییم و شفاف باشیم
مترجم کتاب «ارتباطات بحران در رسانههای اجتماعی» گفت: این کتاب در بهبود و تسهیل فرایند اطلاعرسانی در کشور، بویژه در زمان بحران موثر است و در مدیریت رسانهای بحرانهای اجتماعی و مدیریت بحرانهایی که ممکن است برای افراد و شخصیتها در بستر شبکههای اجتماعی رخ بدهد، موثر خواهد بود، ضرورتی که اغلب جدی گرفته نمیشود.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «ارتباطات بحران در رسانههای اجتماعی»، نوشته «آن ماری وندنهارک» هفته گذشته توسط انتشارات ثانیه منتشر شد، کتابی که به عقیده نویسنده برای محافظت از شهرت و اعتبار در فضای مجازی کاربرد دارد و راه و رسم مراقبت از شهرت و نجات از بحران در فضای مجازی را در قالب یک برنامه عملیاتی شامل استراتژیها و تاکتیکهای آزموده شده برای مدیریت ارتباطات بحران در رسانههای اجتماعی ارائه شده است.
به بهانه انتشار این کتاب، دقایقی با عباس رضاییثمرین؛ روزنامهنگار و مترجم این اثر به گفتوگو نشستیم تا کمی بیشتر درباره این کتاب بدانیم. رضایی سالها سابقه فعالیت در رسانههای مکتوب، الکترونیکی و تصویری را در کارنامه دارد و اکنون به عنوان دبیر تحریریه بخش خبری 21 در شبکه اول سیما مشغول کار است. رضایی ثمرین پیش از این هم کتاب «چگونه با خبرنگاران مصاحبه کنیم» اثر الن استیونس را هم به فارسی برگردانده که پاییز سال گذشته از سوی انتشارات ثانیه منتشر شده است.
در کنار بعضی کشورها که جهنم روزنامهنگاری مینامندشان، ایران از نگاهی، میتواند بهشت روزنامهنگاری - و نه البته روزنامهنگاران- قلمداد شود. چند مثال برایتان میزنم؛ شب میخوابید، صبح که از خواب برمیخیزید میبینید فلان معاهده که کشورتان برای آن بیش از یک دهه مذاکره کرده، دود شد و به هوا رفت.
چند وقت بعد، ارزش پول ملیتان در عرض مدتی کوتاه چندین و چند برابر کاهش مییابد. دولت کشورتان برای مقطعی واردات خودرو را ممنوع میکند، اما بعدا کاشف به عمل میآید که در همان مقطع زمانی چند هزار خودروی لوکس وارد کشور شده که تعدادی از آنها ترخیص و شمارهگذاری هم شدهاند؛ یعنی نه متولیان ثبت سفارش، نه گمرک و نه زبانم لال پلیس متوجه این تخلف عجیب نشدهاند! فیلمی از اعترافات دخترکی در تلویزیون پخش میشود و وقتی واکنش برمیانگیزد، نه پلیس فتا، نه
قوه قضاییه و نه حتی صداوسیما مسئولیت آن را بهعهده نمیگیرند. دلار از ١٢هزار تومان عبور میکند، بعد متولی مدیریت ارزی کشور- بانک مرکزی- بیانیه میدهد که اوضاع را تحت نظر داریم! حرف از تحریم میشود، تازه میفهمید که در سال حمایت از کالای ایرانی و البته قبل از آن، بدنه کارت ملی هم در کنار دستهبیل و سنجاق قفلی و... از خارج وارد میشده. از ممنوعیت بهکارگیری بازنشستهها سخن میگویند، پرده میافتد که در کشوری که بزرگ و کوچک مسئولانش سنگ جوانگرایی به سینه میزنند، نصف استانهای کشور را پیرمردهای بازنشسته اداره میکردهاند. بحث پیشفروش خودرو به میان میآید، معلوم میشود در این شرایط نابسامان اقتصادی، فلان خودروی خارجی ١٥٠میلیون تومانی، در کشور ٢١٢هزار نفر متقاضی دست به نقد دارد؛ یعنی ٣١هزار میلیارد تومان ناقابل پول بیکار در کشوری با این همه مشکل اقتصادی. میبینید؟ ما در فستیوال ارزشهای خبری زندگی میکنیم؛ تضاد، برخورد، شگفتی، دربرگیری و... . در خارج از کشور، با یک درصد جمعیت دنیا، خیلی وقتها در صدر اخبار رسانههای بزرگ بینالمللی هستیم، در داخل هم کمتر روزی است که در انتخاب تیتر یک مشکل داشته باشیم؛ هر چند خیلی وقتها به ملاحظاتی تیتر یکها را نمیبینیم و به جای آنها موضوعات دیگر را بزک میکنیم و روی جلدها میکشانیم. خلاصه اینکه در این غلغله بازار رویدادها و حوادث و بعضا بحرانها، انتخاب خبر مهم، طبعا کار دشواری نمیتواند باشد. اما من بهعنوان کسی که نانم را از خبر و روزنامهنگاری در میآورم، میگویم کاش این انتخاب برایم دشوار بود. معنای ضمنی این حرف، رفتن رونق از دکان شغلی من است اما عیبی ندارد؛ کاش هیچ وقت تیتر اول رسانههای دنیا نبودیم و هر روز در انتخاب تیتر اول روزنامههای خودمان مشکل داشتیم؛ نه طبعا از جنس مشکلاتی که الآنگاهی داریم. کاش اصلا قحطی خبر میآمد و ما در تحریریهها مگس میپراندیم.
کاش میشد یک روز، ما هم در اخبار ٢٠:٣٠ بگوییم امروز خبر مهمی در مملکت نبود و به جایش مثلا یک قطعه از حسین علیزاده را پخش کنیم. شاید غیرحرفهای بهنظر برسد اما هیچ لغتنامهای در تعریف رؤیا ننوشته باید حرفهای باشد.
*منتشر شده در روزنامه همشهری، صفحات درنگ، پرونده ویژه روز خبرنگار