عباس رضایی ثمرین، روزنامهنگار | هریک ازما روزانه در معرض هزاران پیام رسانهای از منابع مختلف قرار داریم. آگاهی از اخبار و اطلاعات به یکی از ملزومات زندگی مدرن تبدیل شده و کمتر کسی از ما میتواند زندگی بدون دسترسی به منابع خبری از قبیل رسانهها، اینترنت و شبکههای اجتماعی را تصور کند. با این حال، زیادهروی در پیگیری اخبار میتواند پیامدهای نامیمونی در زندگی هر یک از ما ایجاد کند. بهویژه در شرایط بحران، این زیادهروی میتواند آسیبهای ذهنی و روانی به بار بیاورد و با ایجاد ترس و ناامنی روانی، بحران را تشدید کند. یکی از مهمترین مولفههای «سواد رسانهای» این است که بتوانید بین مصرف رسانهای و سایر فعالیتهای خود تعادل ایجاد کنید. این تعادل همان چیزی است که از روح و روان شما در مقابل انبوه اخبار و اطلاعات غیرضروری و اضافه، محافظت میکند. در یادداشت پیش رو کوشیدهام چند راهکار ساده برای مدیریت مصرف رسانهای و استفاده بهتر و هدفمندتر از رسانهها به شما پیشنهاد کنم. در روزهایی که همه ما بهدلیل شیوع اپیدمیک ویروس کرونا، بیش از همیشه در معرض اخبار و اطلاعات قرار داریم، اجرای این پیشنهادها اهمیت و ضرورت دوچندان دارد.
عباس رضایی ثمرین، روزنامهنگار | مدیریت موفقیتآمیز هر بحرانی، مستلزم داشتن استراتژی ارتباطی موثر است. سازمان بهداشت جهانی، در کتابچهای که در سال ٢٠١٧ برای مقابله با همهگیری بیماری آنفلوآنزا منتشر کرده، استراتژی ارتباطی موثر را «جمعآوری، فرآوری و توزیع بهموقع اطلاعات به روشهایی که برای مخاطب هدف، موثر و مناسب باشد» تعریف کرده است. از نظر این سازمان، در استراتژی ارتباطی مدیریت بحران حتما باید جنبههای رفتاری و نحوه واکنش مردم به اطلاعات و توصیههایی که از مقامات رسمی و رسانهها دریافت میکنند نیز، درنظر گرفته شود.
من اگر بخواهم این دستورالعمل را در سه کلمه خلاصه کنم، آن کلمات «اعتبار، تسلط و تعامل» خواهد بود؛ گام اول در ارتباطات موثر بحران این است که منبع تولید پیام معتبر باشد. کسی که بحرانی را مدیریت میکند، همواره باید این سوال را از خود بپرسد که مردم چرا باید به او اعتماد و آنچه میگوید را باور کنند. تلقی عمومی از میزان اعتبار متولی مدیریت بحران، آن چیزی است که پاسخ به این سوال را میسازد. مولفه «اعتبار» در واقع آمیزهای از چند عامل ازجمله صداقت، شفافیت و سوابق است؛ این یعنی اگر صادقانه رفتار کنید، شفاف باشید و سوابق روشنی در ذهن مردم داشته باشید، منبع معتبری در اطلاعرسانی بحران خواهید بود. دومین گام تولید محتوای مناسب، روایتگری موثر و توزیع هدفمند است. متولی مدیریت بحران، باید اطلاعات و واقعیتهای مورد نیاز مردم را به روشی که آنها میپسندند، روایت کند و این روایتها باید از طریق کانالهای اطلاعرسانی متناسب در دسترس عموم قرار گیرد. این مسأله نیازمند «تسلط» متولیان در تولید محتوا و روایتگری و برخورداری از نیروهایی است که در این دو کار، بهترین باشند.
خبرگزاری ایبنا | در شرایطی که بحران سراسری کشور را فرا میگیرد این رسانهها و شبکههای اجتماعی هستند که نقش پررنگی در اطلاعرسانی درباره این بحران و جنبههای آن دارند. «ارتباطات بحران در رسانههای اجتماعی» نوشته ان ماری وندنهارک با ترجمه عباس رضایی ثمرین، به ارائه یک برنامه عملیاتی شامل استراتژیها و تاکتیکهای آزموده برای مدیریت ارتباطات بحران در رسانههای اجتماعی پرداخته است.
کتاب بهطور خاص بر بستر رسانههای اجتماعی متمرکز است و از همینرو گامی بدیع در حوزه ارتباطات بحران بهشمار میرود. مصادیق متعدد واقعی و بررسی کارگاهی نحوه مدیریت بحران در رسانههای اجتماعی یا استفاده از قابلیت آنها در کنترل بحران، مشخصه اصلی کتاب است. برخی از شرکتها و سازمانهایی هستند که در کتاب تجربه مدیریت بحران آنها بهویژه در رسانههای اجتماعی مورد بررسی قرار گرفته؛ تجاربی که بعضی از آنها توأم با موفقیت بوده و برخی دیگر به شکست انجامیده است.
نویسنده این کتاب انماری وندنهارک پژوهشگر روابط عمومی دیجیتال، ارتباطات بحران و امنیت سایبری است که بهطور تخصصی در حوزه استراتژیهای ارتباطات صنفی فعالیت دارد و تجارب پژوهشیاش در ارتباطات دیجیتال، روی ارتباطات بحران و امنیت سایبری متمرکز بوده است. وندنهارک برای نگارش کتاب «ارتباطات بحران در رسانههای اجتماعی» با مدیران رسانهای چندین سازمان و شرکت بزرگ بینالمللی شخصا مصاحبه کرده و با آنها درباره نحوه مدیریت بحرانهای ارتباطی بهویژه بحرانهایی که در بستر شبکههای اجتماعی بسط یافتهاند، به گفتوگو نشسته است.
گفتوگویی که در ادامه میآید با عباس رضایی ثمرین مترجم این کتاب درباره مدیریت بحران در فضای مجازی انجام شد.
چگونه نگاه کاریکاتوری به حاشیهنشینی، تحلیل دقیق این پدیده را دشوار میکند
کوچههای تودرتو، دیوارهای دودگرفته، جویهای سرریز شده از لجن، درهای رنگ و رو رفته، خانههای تنگ و تاریک و محیط پر از سروصدا و داد و فریاد؛ این دکوپاژ مشترک عمده فیلمها و سریالها از زندگی در حاشیه شهر است. دوربین روی دست، ریتم تندِ تدوین و بعضی تکنیکها در نورپردازی و تصویربرداری هم گامهای مکملی است که کمک میکند تنش، اضطراب و ناامنی به اوج برسد و بیننده کوچکترین نقطه سفید در فضا نبیند. شخصیتپردازیها البته از دکوپاژ هم کلیشهایتر است. آدمها در حاشیه شهر اگر بزرگ باشند، یا معتادند یا موادفروش و در هر دو صورت نیز فقیرند و کثافت از سر و رویشان میبارد. اگر بچه باشند هم روند اتفاقات بهگونهای است که آنها را لاجرم به سمت جرم و اعتیاد هُل میدهد. تصویری که پساز دیدن فیلمهایی همچون «ابد و یک روز»، «متری شیشونیم»، «مغزهای کوچک زنگزده» و... از شرایط زندگی در مناطق حاشیهای و جنوب شهر بهدست آوردهاید را اگر یک بار مرور کنید، احتمالاً تصدیق میکنید که این قضاوت اغراق شده نیست. واقعیت این است تصویر سینمایی از حاشیهنشینی در کشور ما، فوقالعاده کاریکاتوری و غیرواقعی است. البته در نیت خیر سازندگان اکثر این فیلمها تردیدی نیست اما شوربختانه در اثر همین انگارهسازی، تصور غالب از حاشیهنشینی هم- چه در میان مردم و چه در میان مسئولانی که باید معضل حاشیهنشینی را چاره کنند- همین قدر دور از واقعیت است. بهعنوان کسی که از خردسالی تا زمان دانشجویی را در سلطانآباد جاده ساوه و پس از آن نیز سالها در محله عباسی در جنوب شهر تهران زندگی کردهام -و هیچ کس از دوستان و نزدیکانم معتاد و قاتل و موادفروش و آشپزخانهدار نشدهاند- معتقدم، درک و تجربه حاشیهنشینان از سکونت در محل زندگیشان، با درکی که دیگران اعم از سینماگران، محققان، سیاستگذاران و عامه مردم، از این تجربه دارند تفاوت زیادی دارد. این البته بهمعنای مثبت بودن پدیده حاشیهنشینی از نگاه حاشیهنشینان نیست، آنها بیتردید مشکلات و دغدغههای عدیدهای دارند اما منطقیترین راه برای فهم دقیق این مشکلات، بررسی ذهنیت و نگاه خود آنهاست. از همین رو تلاش میکنم در این یادداشت در چند مضمون برگرفته از تجربه زیسته خودم، روی آنچه در حاشیه شهرها میگذرد ذرهبین بیندازم و نگاه نزدیکتری را به دست دهم.
در آموزههای «مدیریت بحران» مباحث ارتباطی مهمترین سرفصل و رسانه کلیدیترین عنصر است. شفافیت، ارتباط با مخاطب، اطلاعرسانی مستمر، رفع ابهامات، مقابله با شایعات و اخبار جعلی و ... همه ضرورتهای پذیرفته شده مدیریت بحران هستند که انجامشان جز به کمک رسانه امکانپذیر نیست.
اصولا لازمه مدیریت موفقیتآمیز بحران، اطلاعرسانی شفاف و اقناع عمومی است و اقناع جز با رسانههای مرجع، کارآمد و معتبر تحقق نمییابد. اما آیا کارآمدی، مرجعیت و اعتبار رسانهها در کشورما برای نقشآفرینی در زمان بحران کافی است؟
واقعیت این است که متاسفانه رسانههای جمعی در کشور ما به طور پیوسته در حال از دست دادن مرجعیت و اعتبارشان هستند. ریشههای این روند، هم به درون رسانهها بر میگردد، هم به بیرون اما من نقش عوامل بیرونی را موثرتر میدانم و معتقدم، در کنار برخی تحولات تکنولوژیک و تغییرات در اکوسیستم اطلاعرسانی، سیاستگذاریهای حاکمیتی عامل مهمی بوده که طول سالهای گذشته، منجر به تضعیف رسانهها و کاهش مرجعیت و اعتبار آنها شده است.
در این باره میتوان به تفصیل و در مجال بهتری سخن گفت اما اجمالاً ایجاد محدودیتهای بیمورد برای رسانهها، تقویت -خواسته یا ناخواسته- رقبای آنها و برخی اشتباهات استراتژیک در سیاستگذاری رسانهای در کشور، عوامل موثر در این روند هستند.